خانه > آرشیو نویسنده: مسعود بُربُر (برگه 13)

آرشیو نویسنده: مسعود بُربُر

نگاره: بوته‌های انبوه تمشک، با دانه‌های سرخ و ملس که می‌شد ساعت‌ها در میانشان گم شد، آسمانی آبی بر فراز دریاچه‌ای مه‌آلود که نم نم ریز ریز بارانش از میان مه پوست صورت را نوازش می‌کرد و پاییز با برگ‌های زرد و خیس خورده، و بوی نمناکش که نفس را تازه می‌کرداین‌ها را پشت سرگذاشتم و از میان در چوبی قدیمی گذشتم: باد می‌آمد و انگار کسی، وقتی، جایی، آوازی دلتنگ خوانده بود و در دستان باد رها کرده بود. دلم برای تو تنگ شده بود. #Raspberry #bushes with red and sour sweet fruits, you could get lost among them for hours, a blue sky above a foggy lake, with the #drizzle caressing your skin, and the #autumn with yellow and wet #leaves, and the #petrichor refreshing the breathI left all these behind and I passed the #old #wooden #door: the #wind blew, and it looked like sometime, somewhere, #someone had sung a #nostalgic song and surrendered that to the hands of the wind. I missed you!Photo by my dear friend @valisaghafi

نگاره:  بوته‌های انبوه تمشک، با دانه‌های سرخ و ملس که می‌شد ساعت‌ها در میانشان گم شد، آسمانی آبی بر فراز دریاچه‌ای مه‌آلود که نم نم ریز ریز بارانش از میان مه پوست صورت را نوازش می‌کرد و پاییز با برگ‌های زرد و خیس خورده، و بوی نمناکش که نفس را تازه می‌کرداین‌ها را پشت سرگذاشتم و از میان در چوبی قدیمی گذشتم: باد می‌آمد و انگار کسی، وقتی، جایی، آوازی دلتنگ خوانده بود و در دستان باد رها کرده بود. دلم برای تو تنگ شده بود. #Raspberry #bushes with red and sour sweet fruits, you could get lost among them for hours, a blue sky above a foggy lake, with the #drizzle caressing your skin, and the #autumn with yellow and wet #leaves, and the #petrichor refreshing the breathI left all these behind and I passed the #old #wooden #door: the #wind blew, and it looked like sometime,  somewhere, #someone had sung a #nostalgic song and surrendered that to the hands of the wind. I missed you!Photo by my dear friend @valisaghafi

متن کامل »

نگاره: زمین از دل آب‌ها برآمد و از دل زمین تالاب‌هاو آسمان سراسر ابر و باران بود و بر آب‌ها سراسر مه بودرعدی غرید و آذرخشی درخشید، مه کنار رفت، و پیش رویم، بر کرانه آب‌ها، چشم در چشم من، تو ایستاده بودی…The #earth rose from #water, and from the earth the water rose.And all across the #sky there was #clouds and #rain, and all above the water it was #fogThe #thunder roared and the #lightning struck, the fog disappeared and before my eyes, on the water shore, you were standing…

نگاره:  زمین از دل آب‌ها برآمد و از دل زمین تالاب‌هاو آسمان سراسر ابر و باران بود و بر آب‌ها سراسر مه بودرعدی غرید و آذرخشی درخشید، مه کنار رفت، و پیش رویم، بر کرانه آب‌ها، چشم در چشم من، تو ایستاده بودی…The #earth rose from #water, and from the earth the water rose.And all across the #sky there was #clouds and #rain, and all above the water it was #fogThe #thunder roared and the #lightning struck, the fog disappeared and before my eyes, on the water shore, you were standing…

متن کامل »

نگاره: بر سنگ‌ها و کوه‌ها شادمانه گام زدیم، در سایه‌سار درختان نشستیم و به صدای نوازش آب بر سنگ‌ها گوش سپردیم. بر خط‌الراس‌ها ایستادیم و دشت‌ها را آن پایین نگریستیم، بر نقش‌ها و دیواره‌ها دست کشیدیم و شکوه هزاران ساله را خیره ماندیم، از درهای کهنه گذشتیم و در شب‌های سرخوش بهارنارنج و شیراز هم‌پرسه شدیم، با تو نه تماشای قوس بلند پرواز پرندگانی که بر باد سوارند و نه رقص نورانی آب بر حفره‌های آرام غارها خیال نبود، خیال نیست که آمده‌ای، نه، خیال نیست این که تو هستی!پ.ن.۱ تولدشپ.ن‌.۲ سنگ‌نگاره پنج هزار ساله کورنگون در استان فارس یادگار پادشاهی ایلام

متن کامل »
رفتن به بالا