کتاب «گاماسیاب ماهی ندارد» حامد اسماعیلیون بیش از آن که داستانی در زمینه تاریخی انقلاب تا پایان جنگ باشد، روایتی تاریخی با رنگ و بوی داستانی است. البته روایتی که به سرگذشت یک خانواده معمول ایرانی، یک جوان روستایی رزمنده و یک گروه تروریستی تمامیتخواه میپردازد. داستان به طور موازی هر بار به یکی از این سه روایت اختصاص دارد تا سرانجام در پایان تند و شتابناک کتاب هر سه روایت به هم میرسند.
از پلات و تمهید و ساختار و گرهگشایی و کشف و تجلی و… در کتاب خبری نیست و به همین رو به گمان من به راحتی نمیتوان آن را داستان به معنای مدرسهای نامید اما نثر حامد اسماعیلیون پرکشش، تصویری و گاه تکان دهنده است؛ خواننده را به قلب زمانه و زندگی ایرانیان دهه ۶۰ میبرد؛ گاه تصاویری ارایه میکند که از یاد نخواهد رفت، و حتی آنگاه که به روایت سرگذشت اعضای گروه تروریستی و تمامیت خواه میرسد هم تا حد زیادی دوربینی نوشته شده و لحنی بیطرفانه دارد که اثری قدرتمند را ایجاد میکند.
البته که قطعا باید از اطلاعات درخور و جزییات قابل توجهی که حتما ساعتها جستجو را پشت سر پنهان کرده نیز یاد کرد.
اگر هدف اسماعیلیون روایت و ثبت زندگی بخشی از ایرانیان در یک دوره زمانی خاص بوده باشد به نحوی که خواننده با رغبت روایتش را بخواند و پس از خواندن بتواند ادعا کند آن جهان و آن زمانه را زیسته است، به گمانم موفق بوده است.
البته که قطعا باید از اطلاعات درخور و جزییات قابل توجهی که حتما ساعتها جستجو را پشت سر پنهان کرده نیز یاد کرد.
اگر هدف اسماعیلیون روایت و ثبت زندگی بخشی از ایرانیان در یک دوره زمانی خاص بوده باشد به نحوی که خواننده با رغبت روایتش را بخواند و پس از خواندن بتواند ادعا کند آن جهان و آن زمانه را زیسته است، به گمانم موفق بوده است.