خانه > نوشتار > کتاب > بررسی کتاب > مرگ و مرگ کینکاس
مرگ و مرگ کینکاس
مرگ و مرگ کینکاس مسعود بربر

مرگ و مرگ کینکاس

راست است که به اندازه‌ی چگونه زیستن، چگونه مردن نیز مهم است؟ برای مردی که یک عمر در دولت، کارمندی نمونه و آینده‌دار و آبرومند و برازنده بوده و شایستگی و تعهد را به حد اعلا رسانده و سپس با بازنشتگی به دنیای ولگردان و عیاشان و قماربازان و روسپیان پیوسته و چنان در آن دنیا غرق شده که این جماعت او را «پدر ملت» نامیده‌اند، کدام شایسته‌تر است؟ با لباسی نو، مرتب و برازنده در تابوتی مجلل در عمق دومتری خاک دفن شود، یا همچون دریانوردی کهنه‌کار از میان جشنی که شب را با روسپیان و دائم‌الخمران و ولگردان و قورباغه‌دزدان بر قایقی به صبح می‌رساند، به میان دریا افکنده شود؟ کدام شایسته‌تر است؟ و اصلا مرگ و وقایع پس از مرگ (نه در جهان دیگر، بَل وقایعی که در همین جهان نه بر مرده که بر اطرافیان مرده‌ می‌رود) اگرچه بارها و هر بار شاید ساعت‌ها و روزها از عمرِ اندیشناکی ما را به خود اختصاص داده، اما چه اهمیتی‌ دارد؟ و آیا آدمی را بخت و امکان انتخابی در چگونگی آن هست؟ ضرورتی چه؟ هر گونه زیسته باشی، مگرنه که رذل‌ترین و هرزه‌ترین زندگان هم آن گاه که جان از تنشان به‌در شد و از همان آستانه‌ی تدفین، مردانی محترم و خانواده‌دوست و مبادی آداب و آقامنش می‌شوند؟
بسیاری داستان‌ها (از شناخته‌شده‌ترین‌هایشان شاید مرگ ایوان ایلیچ و صد سال تنهایی) با خبر مرگ کسی آغاز می‌شود و سپس با بازگشتی به گذشته، وقایع منتهی به ان مرگ را روایت می‌کند و می‌کاود. «مرگ و مرگ کینکاس» نیز اگرچه با خبر درگذشت ژواکیم سوارس داکنیا آغاز می‌شود اما چنین نیست. داستان قرار نیست اینجا تمام شود. این تازه آغاز ماجرا است. ژرژه آمادو در «مرگ و مرگ کینکاس» داستانِ کندِ جنازه‌ای را روایت می‌کند که به‌آرامی و در مراسمی (نسبتاً)‌ سزاوار دراز کشیده تا با مشایعت خانواده تشییع شود اما کج‌خندی که به لب دارد، گویا انتظارِ نه سوگواری‌ای آرام و اندوهناک و مجلل، که جشنی پایکوبانه و شادخوارانه و سرمستانه را می‌کِشد. مرده‌ای که می‌خواهد آن‌گنه که می‌پسندد بمیرد.

(مرگ و مرگ کینکاس، ژرژه آمادو، قاسم مؤمنی، نشر خوب، ۷۲ صفحه)

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا