خندههای هراس و تنهایی سومین اثر داستانی مسعود بربر است. این رمان برههای کوتاه از زندگی پژوهشگر جوانی را روایت میکند که در حال تحقیق دربارۀ داستانی بسیار کهن است. او، که هم در رابطۀ شخصیاش و هم در مراودات کاری همۀ درها را به روی خود بسته میبیند، تمام هموغمش را روی این تحقیق گذاشته و خود را غرق در کار کرده است. اما هر چه در روند کار پیشتر میرود محدودیتها و گرفتاریهایش مضاعف میشود. مرد، مستأصل از این وضعیت و ناامید از یافتن علت این اوضاع، چارۀ خود را در به نتیجه رساندن کارش میبیند. در داستان کهنی که موضوع پژوهش اوست دو شاهزاده به جستوجو و خواستگاری دختری میروند که یکی از آنها در خواب دیده، اما برای این کار باید موانع متعددی را پشت سر بگذرند. در این مسیر دو برادر شناخت تازهای از هم پیدا میکنند و اوضاع آنطور که فکر میکردند پیش نمیرود. پژوهشگر جوان اعتقاد دارد اگر تحقیقش به نتیجه برسد شاید راز پشت پردۀ یکی از کهنترین داستانهای گمشدۀ تاریخ ادبیات ایران را برملا بکند. رازی که شاید حتی سرگذشت و سرنوشت پسر جوان هم به آن گره خورده باشد.
مسعود بربر نوشتن «خندههای هراس و تنهایی» را در سال ۱۳۹۹ به پایان رسانده و نشر چشمه آن را در سال ۱۴۰۳ منتشر کرده است.