آگهی:
«اپراتور آشنا به کلیه اصول خبر نویسی دارای رزومه معتبر و روابط حرفهای برای آپدیت کردن یک سایت خبری نیازمندیم.»
«دبیر سرویس اجتماعی مسلط به امور سیاسی و احزاب، فرایندهای اقتصادی و تحلیلگر مسائل فرهنگی نیازمندیم.»
«سردبیر، مسلط به همه مراحل توزیع و چاپ تا گردآوری عکس و مطالب نیازمندیم.»
شان خبرنگار، جایگاه خبرنگار، امروز کجاست؟
جناب آقای دکتر روحانی، رئیس جمهوری، در صحبتهای امسالشان لطف بسیار داشتهاند و کلاسهای رایگان آموزشی برای ما در نظر گرفتهاند. خبرنگارانی که دهها دوره آموزشی از این دست، و سالها تجربه حرفهای را با چاشنی استقلال و شجاعت همراه کردهاند اکنون کجا هستند؟
خبرنگار سیاسی روزنامه اعتماد امروز کجاست؟ بعد، کسانی که نوشته روی دکمههای «کنترل»، «سی» و «وی» صفحه کلیدشان کمرنگ شده به کجا رسیدهاند؟ کسانی که نام خبرگزاری منبع، نام خبرنگاری که برای آن خبرگزاری گزارش تهیه کرده و نام عکاسی که عکسش کنار خبر کار شده را پاک میکنند کجا هستند؟ کسانی که در همایشها و نشستهای خبری حضور ثابت دارند و لای پوشه همایش به دنبال کارت میگردند چطور؟ فاصله حقوق همکاران من با خط فقر اعلامی دولت چه اندازه است؟ درصد سهم خبرنگار از رپرتاژ آگهی چطور؟
جدای از همه سوالها از وضعیت حرفهای خبرنگاران، امنیت شغلیشان و مسائلی از این دست، واقعیت آن است که خبرنگاران از وضیت معیشتی خوبی برخوردار نیستند. شاید بسیاری از همکاران من به خاطر جنس فرهنگی کارشان دوست نداشته باشند در این باره صحبت کنند. شاید نخواهند حتی اشارهای به سفتههای چندمیلیونی کنند که برای اشتغال در یک رسانه امضا کردهاند. شاید نخواسته باشند بعد از یک ماه کار برای روزنامهای که هر ماه همه تحریریهاش را عوض میکند، علیه مدیران رسانه دادخواست بنویسند. شاید نخواسته باشند از همکارشان در فیسبوک گلایه کنند که چرا وقتی مطالبشان را از روی خبرگزاری برمیدارند نام خبرنگار را حذف میکنند و در بهترین حالت فقط به خبرگزاری ارجاع میدهند. شاید دوست نداشته باشند بگویند که چه مدت حقوقشان به تأخیر افتاده است.
اما آدمها با نور خورشید و هوا کالُری نمیسوزانند. با حقوق یک میلیون تومان و کمتر کدام خبرنگاری حاضر است به روستاهای دورافتاده و بیابانهای سوزان برود یا از زیر آتش جنگ و خطرهای دیگر گزارش بنویسد یا برای نوشتن یک گزارش ماهها پژوهش کند.
حقالتحریر را که دیگر مدتهاست به مهریه تشبیه کردهاند: «کی گرفته و کی داده؟» خبرنگار آزاد در ممکلکت ما بامزهترین و بیمزهترین ترکیب کلمات است. خبرنگار آزاد یعنی کسی که با هزینه خود به دورترین روستاها و بیابانهای ایران سفر میکند، برای کم کردن هزینه زحمت عکاسی را خودش میکشد، و بعد برای یک گزارش اختصاصی تولیدی پژوهشی میدانی زیر صدهزار تومان حقالتحریر وعده میگیرد که همان را هم نهایتاً نمیگیرد و چون کارمند هیچ رسانه و وابسته به هیچ جا نیست به نشستهای خبری هم دعوت نمیشود. مگر همانهایی که کارمند رسانه میشوند و قرارداد هم دارند چه اندازه از مانده عمر رسانهشان باخبرند؟
و همه اینها مسائلی است که باید نمایندگان قدرتمند صنف خبرنگاران پیگیرش باشند. نشانی دفتر انجمن صنفی ما را شما بلدید؟
با این همه اما ما خبرنگاران این دلایل را بهانه نمیدانیم برای کم کاری و کار نادرست. ما خبرنگاران هنوز میدانیم اخلاق حرفهای کدام است، دانش روزنامهنگاری چه میگوید و آن تعهد انسانی که با شغل ما گره خورده را از یاد نمیبریم. ما هنوز هم تلاش میکنیم خبرنگاری باشیم که شرمزده آیندگان نخواهند بود و باید و نبایدهایشان را میشناسند. باید و نبایدهایی که شاید به بهترین نحو از زبان هزارساله نظامی عروضی باید شنید که گفته:
« پس دبیر باید دقیق النظر عمیق الفکر و ثاقب الرای باشد و از ادب و ثمرات آن حظ اوفر نصیب او رسیده باشد و مراتب ابناء زمانه شناسد و مقادیر اهل روزگار داند و به ریزه کاه دنیاوی و مزخرفات آن دلمشغول نباشد و چون قلم بردارد به منهای نهایت برسد و دبیر بدین درجه نرسد تا از هر علم بهره ای ندارد و از هر استاد نکتهای یاد نگیرد و از هر حکیم لطیفهای نشنود و سخن کوتاه باید گردد که خیر الکلام ما قل و دل!»
بسی خوب نوشتید
آفرین