یک چیزی شبیه درد لای شقیقه هام لَه لَه می زند. نگاه م گیج، سُر می خورد به اطراف: انبر، قند، cd های ولو، هیتر، و دو اسپیکر که دو روزی هست یک cd را هی و هی زمزمه می کنند متوالی. مورچه ها کف اتاق دل می جوند. بوی جنازه توی اتاق وول می خورد. عکس های کج و ...
متن کامل »