خانه > نوشتار > کتاب > بررسی کتاب > دیوانگی است اما اگر واقعیت باشد چه؟
دیوانگی است اما اگر واقعیت باشد چه؟

دیوانگی است اما اگر واقعیت باشد چه؟

دیوانگی (اثر اوراسیو کاستیانوس مویا، با ترجمه‌ی حسین ترکمن‌نژاد، نشر خوب ۱۳۹۹) داستان مردی است که به گواتمالا سفر کرده تا یک گزارش بیش از هزار صفحه‌ای از قتل عام بومیان به دست ارتش این کشور را ویراستاری کند. کارفرمای او مقامات ارشد کلیسای کاتولیک گواتمالا هستند و همه شرایط را برای او فراهم کرده‌اند تا کارش را در دفتری آرام و بی‌مزاحمت به درستی پیش ببرد.

گزارش مملو از تصاویری دهشتناک و سیاه از این جنایات است که از زبان بازماندگان آن قتل عام نقل شده و گاه آن روایت‌های تاریک و دهشتناک آن‌قدر شاعرانه می‌شوند که ذهن راوی و شخصیت اصلی داستان را درگیر می‌کند -اصلا مگر می‌شود هزار و صد صفحه گزارش دقیق از تصاویری منزجرکننده خواند و درگیر نشد؟- بارها و بارها آن جملات را با خود مرور می‌کند، در دفترچه یادداشت شخصی‌اش می‌نویسد و صدالبته که آن وقایع را تصور می‌کند. تصوری که آرام آرام هراس و جنونی را در ذهن راوی شکل می‌دهد از توطئه و جنایتی که ممکن است اداره اطلاعات ارتش (ملقب به آرشیو) که در چند قدمی او مستقر است این بار علیه خود او اعمال کند.

راوی به الکل و رابطه با زنان پناه می‌برد اما جنون و هراسش لحظه به لحظه بیشتر می‌شود و آن روابط هم درگیری‌های تازه‌ای را برایش رقم می‌زند و پایش را به موقعیت‌های هراسناک تازه‌ای باز می‌کند. توهم توطئه و پارانوایی که گاه حتی باورناپذیر می‌شود، ترسی بی دلیل که گاه به جنون تن می‌زند و گاه حتی خواننده می‌گوید «نه، این که دیگر واقعا نمی‌شود، نویسنده این یکی را واقعا نتوانسته خوب در بیاورد».
چیزی از جنس با عقل جور در نیامدن که شاید عنوان درست‌تر داستان باشد: Senselessness.
اما از کجا معلوم که جهان بیرون واقعا به همین اندازه دیوانه نباشد؟ پرسشی که پاسخ آن را تنها در پایان کتاب خواهیم یافت.

در گودریدز

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا