صد کلمه داستان »
صد کلمه داستان: اژدهاک – مسعود بُربُر
از برجستگی سرشانههای پوشیدهاش پیداست چه کوهنوردی بوده. خیال کردیم او هم پی آن صدای مهیب، که گویی زمین چیزی را در دل میغلطاند و بالا میآورد، از مسیر خارج شده و بوی گوگرد
بیشتر بخوانید »از برجستگی سرشانههای پوشیدهاش پیداست چه کوهنوردی بوده. خیال کردیم او هم پی آن صدای مهیب، که گویی زمین چیزی را در دل میغلطاند و بالا میآورد، از مسیر خارج شده و بوی گوگرد
بیشتر بخوانید »