خانه > ۱۳۸۴ > مهر

آرشیو ماهانه: مهر ۱۳۸۴

ببین

« ببین. لای چشم هات بعضی وقت ها یک رودخانه سنگدلی انگار جاری می شود از این کنارها که نگاه م می کنی، دیده ای؟ نگویی دیوانه شده ام؟ اما وقتی یکی از ما دو تا مُرد من چشم هات را نمی گذارم دفن کنند. آن قدر نگه شان می دارم تا بتواند هدایت که نقاشی شان کند. بیچاره در ...

متن کامل »

آخرین نامه دیمیتریف

الکساندرای عزیزم، ′۴۴و۸ صبح دیروز آخرین سیگارم هم تمام شد و من در این دو روز و یک شبی که بدون سیگار گذرانده‌ام مفهوم واقعی شکنجه را با تمام وجود حس کردم. در این اطاقک دو در یک متری نمناک دیگر فقط به یاد توست که لحظاتم سپری می‌شود. کاش در جلسات حزب به جای تو ایوانویچ معاون من می‌شد ...

متن کامل »
رفتن به بالا