بنزین روی تن خوشبو نمی شود. نفت که اصلاً. سرخی ی گرد خورشید تازه در زمین فروریخته و دشت خالی، دشت خالی ی خالی، آرام تاریک می شود. تنها درخت وسط دشت، روی تپه ی کوتاه، آخرین شعله هاش را در باد گم می کند و صدای جلز و ولز می دهد. بوی گوشت کباب شده می آید.
متن کامل »آرشیو ماهانه: آذر ۱۳۸۳
و…تلفیق
کلاغ های بیداری جیغ می زدند، و خواب مردد بود. مرد با پالتوی پشمی صبح را کنار گورستان قدم می زد. درخت های تبریزی خش خش وار، آسمان را جارو می کردند، و برگ ها فرو می ریخت. باد سرد از پنجره ی نیمه باز بر صورت م، و بر صورت آن عابر که کلاه و پالتوی پشمی داشت می ...
متن کامل »از تو تو را
اسب ش را هی می کند. صدای سم ضربه ها ریتم می گیرد. خاک بلند می شود. عاشقان بخشوده می شوند… هر کس ز در تو حاجتی می خواهد/ من آمده ام از تو تو را می خواهم
متن کامل »