خانه > نگاره > نگاره: در بالا زمین بود، تمیز، نرم، در آغوش گیرنده و ریز ریز؛ در پایین آسمان بود، آن آبیِ بزرگ، گسترده و وهم‌انگیز. من در این میانه جایی بودم، رها: دستانم در آغوشِ زمین، جوینده و سرگردان؛ پاهایم، بازیگوش و ولنگار، نه بندیِ گرانش و نه روانه به سویی. زمان، متوقف شده بود و من، به تمامی «اکنون» بودم. اکنونِ بی‌کرانه و فراخناک، میانِ همه چیز و هیچ چیز…
نگاره:  در بالا زمین بود، تمیز، نرم، در آغوش گیرنده و ریز ریز؛ در پایین آسمان بود، آن آبیِ بزرگ، گسترده و وهم‌انگیز. من در این میانه جایی بودم، رها: دستانم در آغوشِ زمین، جوینده و سرگردان؛ پاهایم، بازیگوش و ولنگار، نه بندیِ گرانش و نه روانه به سویی. زمان، متوقف شده بود و من، به تمامی «اکنون» بودم. اکنونِ بی‌کرانه و فراخناک، میانِ همه چیز و هیچ چیز…

نگاره: در بالا زمین بود، تمیز، نرم، در آغوش گیرنده و ریز ریز؛ در پایین آسمان بود، آن آبیِ بزرگ، گسترده و وهم‌انگیز. من در این میانه جایی بودم، رها: دستانم در آغوشِ زمین، جوینده و سرگردان؛ پاهایم، بازیگوش و ولنگار، نه بندیِ گرانش و نه روانه به سویی. زمان، متوقف شده بود و من، به تمامی «اکنون» بودم. اکنونِ بی‌کرانه و فراخناک، میانِ همه چیز و هیچ چیز…

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا