خانه > نگاره > نگاره: نه ابرها کنار می‌رفتند، نه صدایی از گله‌ی گوسفندان در هم خزیده بلند می‌شد. چوپان اما می‌خندید، به یاد خاطره‌ای، تنها تنها…The clouds were not going to leave, and there was no sound coming out from the interwined sheep herd, but the Sheppard laughed, remembering a memory, alone…
نگاره:  نه ابرها کنار می‌رفتند، نه صدایی از گله‌ی گوسفندان در هم خزیده بلند می‌شد. چوپان اما می‌خندید، به یاد خاطره‌ای، تنها تنها…The clouds were not going to leave, and there was no sound coming out from the interwined sheep herd, but the Sheppard laughed, remembering a memory, alone…

نگاره: نه ابرها کنار می‌رفتند، نه صدایی از گله‌ی گوسفندان در هم خزیده بلند می‌شد. چوپان اما می‌خندید، به یاد خاطره‌ای، تنها تنها…The clouds were not going to leave, and there was no sound coming out from the interwined sheep herd, but the Sheppard laughed, remembering a memory, alone…

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا