خانه > نگاره > نگاره: در آیینه‌ی نگاهش کابوس پلی بود که فرو می‌ریخت در هنگامه‌ی نبردی مغلوبه: یکی اندام یکی بر دوش می‌برد، دیگری تنی در پی می‌کشید و یکی با تنی از هم گسیخت​ه به تیغ، در هم می‌آمیخت. در افق ویرانه‌ای، پرهیبی زیر بازوی سایه‌ای را گرفته بود و می‌رفتIn the mirror of his eyes there was a nightmare of a bridge falling into the field of a lost war: One carried a body off, another one pulled a body out of the mess and one, torn up, was getting faded; In a ruin's silhouette horizon, a figure, holding firmly a shadow's arm, was walking away.
نگاره:  در آیینه‌ی نگاهش کابوس پلی بود که فرو می‌ریخت در هنگامه‌ی نبردی مغلوبه: یکی اندام یکی بر دوش می‌برد، دیگری تنی در پی می‌کشید و یکی با تنی از هم گسیخت​ه به تیغ، در هم می‌آمیخت. در افق ویرانه‌ای، پرهیبی زیر بازوی سایه‌ای را گرفته بود و می‌رفتIn the mirror of his eyes there was a nightmare of a bridge falling into the field of a lost war: One carried a body off, another one pulled a body out of the mess and one, torn up, was getting faded; In a ruin's silhouette horizon, a figure, holding firmly a shadow's arm, was walking away.

نگاره: در آیینه‌ی نگاهش کابوس پلی بود که فرو می‌ریخت در هنگامه‌ی نبردی مغلوبه: یکی اندام یکی بر دوش می‌برد، دیگری تنی در پی می‌کشید و یکی با تنی از هم گسیخت​ه به تیغ، در هم می‌آمیخت. در افق ویرانه‌ای، پرهیبی زیر بازوی سایه‌ای را گرفته بود و می‌رفتIn the mirror of his eyes there was a nightmare of a bridge falling into the field of a lost war: One carried a body off, another one pulled a body out of the mess and one, torn up, was getting faded; In a ruin's silhouette horizon, a figure, holding firmly a shadow's arm, was walking away.

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا