خانه >
نگاره >
نگاره: نوری نباشد، تنت را از میان سنگها و سیاهیها بالا کشیده باشی، از ضربههای گاه گاه سرت در تاریکی درس گرفته باشی و نفس به نفس دست بر تاریکی دلچسب سنگها راه باز کرده باشی. راه که کش آمد، نفست که گرفت، سیاهی که دراز شد، ناگاه بالای سرت روزنهای به نور، دروازهای، باز شده باشد. آن گاه است که باید خودت را بالا بکشی، شده، تا رسیدن به خورشید…
نگاره: نوری نباشد، تنت را از میان سنگها و سیاهیها بالا کشیده باشی، از ضربههای گاه گاه سرت در تاریکی درس گرفته باشی و نفس به نفس دست بر تاریکی دلچسب سنگها راه باز کرده باشی. راه که کش آمد، نفست که گرفت، سیاهی که دراز شد، ناگاه بالای سرت روزنهای به نور، دروازهای، باز شده باشد. آن گاه است که باید خودت را بالا بکشی، شده، تا رسیدن به خورشید…
14 آبان 1395
1395-08-14
رفتن به بالا