سرمایی که نمی سوزانید؛ نوازش می کرد. پاییز بود و فضای بی مانندش. رنگ های بی مانندش. و برج تاریخی با طاق بالای درب و گچ بری های دو سو و حفره ای که زمانی رازی را در سرداب برج نهان می کرده هزار سال است بر زمینه همین پاییز نشسته است. لبه های یقه ام را بالا می دهم. ...
متن کامل »