نگاره: در #کتابنوش این هفته میزبان سیامک گلشیری هستیم که برایمان از کتابش «رژ قرمز» دو داستان خواهد خواند و همراه با شیرین هاشمی (گوینده) از نزدیک با او گفتگو خواهیم کرد.شنبه ساعت ۷ عصر، خیابان وصال، کوچه شاهد، پلاک ۶، خانه فرهنگ و هنر مانا@ketabnooosh@shiriiinhashemi @siamakgolshiri#کتاب #سیامک_گلشیری 09 دی 1396 ۰ متن کامل »
نگاره: پیر شدهای مرد، سلانه میروی و تنها، بی آنکه برگردی و نگاهی بیندازی، نیاید روزی که نباشی؟… You've become #old, guy! You #wander #slowly and #alone, without even looking back.#Lest you be gone 06 دی 1396 ۰ متن کامل »
نگاره: از میان سنگها، رنگها، نورها و سایهها، آب میریخت: آرام، جاودانه و خوش صدا 03 دی 1396 ۰ متن کامل »
نگاره: در #کتابنوش از امروز هر شنبه در #کافه مانا یک برنامه دورهمی داریم با شیرین هاشمی #گوینده و هر بار یک چهره فرهنگی و هنری (#نویسنده #بازیگر و …) برایمان #کتاب میخواند و از کتاب میگویدشما هم میتوانید چهرههایی که دوست دارید را به ما پیشنهاد کنید و از نزدیک با او گفتگو کنیدکتابنوش #شنبهها ساعت ۶/۵ عصر در کافه مانا بلوار کشاورز خیابان وصال کوچه شاهد پلاک شش خانه فرهنگ و هنر مانا@ketabnooosh @cafemaana 02 دی 1396 ۰ متن کامل »
نگاره: در #کتابنوش از امروز هر شنبه در #کافه مانا یک برنامه دورهمی داریم با شیرین هاشمی #گوینده و هر بار یک چهره فرهنگی و هنری (#نویسنده #بازیگر و …) برایمان #کتاب میخواند و از کتاب میگویدشما هم میتوانید چهرههایی که دوست دارید را به ما پیشنهاد کنید و از نزدیک با او گفتگو کنیدکتابنوش #شنبهها ساعت ۶/۵ عصر در کافه مانا بلوار کشاورز خیابان وصال کوچه شاهد پلاک شش خانه فرهنگ و هنر مانا@ketabnooosh @cafemaana 02 دی 1396 ۰ متن کامل »
نگاره: برفِ سبک، بر تن سنگها و شاخهها ذره ذره آب میشد. آسمان آبیتر بود، و زمین نفس میکشید: تهران تازه تن سبک کرده بود…Light snow, was melting slowly on the body of rocks and trees. The sky was bluer, and the earth was breathing: Tehran, had just lighten it's body 01 دی 1396 ۰ متن کامل »
نگاره: دومین گام از دورهی دوم آموزش داستاننویسی با عنوان «گفتگو و داستان» برگزار میشود.آغاز دوره: یکشنبه ۲۶ آذرماه 20 آذر 1396 ۰ متن کامل »
نگاره: مرا به جنگل کوهستانی ببر، آنجا که خدایان، به آرامی، زیر شاخههای در هم و انبوه بازی میکنند. در گوشم نجوا کن، دستم را بکش و ببر پای بلوط پیر. جایی که نفسمان در نمیآید و کسی صدایمان را نخواهد شنید. ما بر بوی علف، ما در سایهسار زاگرس، ما با لبخند، میمیریم. -ریجاب، سرپلذهاب 11 آذر 1396 ۰ متن کامل »