خانه > نگاره (برگه 9)
آرشیو دسته ی : نگاره
اشتراک در خبرنامهنگاره: بالاخره خودم را به تهران رساندم، به صفی که دلگرم کننده است، خیلی دلگرم کننده است.
نگاره: امروز جمعه ساعت ۳ بعد از ظهر در غرفه کتاب آمه در نمایشگاه کتاب سالن A3راهرو ۶غرفه ٣٠همراه با مولف کتاب (اینجا خانه من است) راس ساعت ١۵:٠٠همراه ما باشید.#کتاب_آمه@ketabeameh
نگاره: شنبه در آرشیو ملی ایران درباره تاثیر #مطبوعات #مشروطه بر #نثر #فارسی صحبت میکنم
نگاره: تورها را جمع کرد، پاروها را انداخت کف قایق، دست بر زانو گذاشت و نشست بر دماغه قایق. زیر لب به آواز زمزمه میکرد: نه دریا ماند و نه هامون… He gathered the net, threw the paddles at the boat, put his hands on the knees and sat at the boat's head. He sang a song: Neither the sea survived, nor Hamoon…
جای خالی روز ملی پرندگان در تقویم / ایران سیاهچاله پرندگان شده است
هر سال ۴میلیون پرنده مهاجر مهمان ایران میشوند اما با قتل دست کم یک میلیون عدد از آنها، این بهشت دیرین، اکنون سیاهچاله پرندگان نام گرفته است؛ موضوعی که جای خالی روز ملی پرندگان در تقویم رسمی کشور را بیشتر به چشم میآورد. خبرگزاری مهر، گروه جامعه- مسعود بُربُر: آب کم عمقی آرام موج میزند. دورتادور آبگیر را نیزارها و ...
متن کامل »نگاره: در آیینهی نگاهش کابوس پلی بود که فرو میریخت در هنگامهی نبردی مغلوبه: یکی اندام یکی بر دوش میبرد، دیگری تنی در پی میکشید و یکی با تنی از هم گسیخته به تیغ، در هم میآمیخت. در افق ویرانهای، پرهیبی زیر بازوی سایهای را گرفته بود و میرفتIn the mirror of his eyes there was a nightmare of a bridge falling into the field of a lost war: One carried a body off, another one pulled a body out of the mess and one, torn up, was getting faded; In a ruin's silhouette horizon, a figure, holding firmly a shadow's arm, was walking away.
نگاره: آرامی و دلنشینمثل صدای آب شدن برف و نفوذ آرام آرامش در میان سنگریزهها و ریشههای تن زمینCalm and sweet you are,Like the voice of melting snow, permeating slowly between the gravels and roots of earth's body.
نگاره: نقد و بررسی کتابم «اینجا خانه من است» فردا ساعت ۵ در فرهنگسرای ملل پارک قیطریه
نگاره
یکی در میزند. حوصله ندارم بلند شوم و در را باز کنم. صدای باز شدن #در که میآید نگران میروم ببینم کیست. خودم را میبینم که پشت به نور، در چهارچوب در ایستادهام. Somebody is knocking on the door, but I am not on the mood to go open it. When I hear the door opening, I go cautiously to ...
متن کامل »