مسعود بُربُر، روزنامهنگار- آقای مهندس محمد درویش، مدیرکل دفتر آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان محیطزیست و فعال سرشناس محیط زیست، در یادداشتی که در روزنامه قانون منتشر شده، آبشیرینکنها را تنها راه حل مشکل کمآبی ایران دانستهاند. همچنین تحلیل کردهاند که احتمالاً از آنجا که آبشرینکنها تنها نمکزدایی میکنند و امکان حذف میکروبها را ندارند، این راه حل منجر به تشدید نظارت بر ورود پسابها به خلیج فارس شده و از این راه وضعیت زیست محیطی خلیج فارس هم بهبود خواهد یافت.
اما ایشان چند نکته زیست محیطی مهم درباره آبشیرینکنها را نادیده گرفته یا بیان نکردهاند.
شاید بسیاری از هموطنانی که به کرانههای جنوبی خلیج فارس سفر کردهاند غبار سیاه و آلودهای که همیشه بر آسمان دوبی هست را دیده باشند. این دود حاصل از فعالیت آبشیرینکنهاست که عواقب وخیم زیستمحیطی آنها در دنیا کاملاً شناخته شده است. به همین دلیل هم هست که معاونت دریایی سازمان محیط زیست صراحتاً احداث هرگونه آبشیرینکن در دریای عمان و به ویژه خلیج فارس را رد کرده است.
خلیح فارس دریایی کمعمق است و راهاندازی هرگونه آبشرینکن در آن نیاز به تحقیقات وسیعی دارد که تا امروز چنین تحقیقاتی انجام نشده است مگر آنکه آقای مهندس درویش به اسناد و مدارک یا پژوهشهایی دسترسی داشتهاند که برای این سخن بدان استناد کرده اما آن را اعلام نکرده باشند.
البته این اظهار نظر تخصصی برپایه هر تحقیقاتی هم باشد ظاهراً نتیجه آن پژوهشها نه فقط در اختیار رسانهها که در اختیار سازمان محیط زیست هم نبوده است چرا که مدیرکل زیستبومهای دریایی سازمان محیط زیست مخالفتش را با فعالیت آبشیرینکنها بارها اعلام کرده است.
نکته آن جاست که آبشیرینکنها در میان فعالان محیط زیست سراسر جهان چنان منفورند که بیش از ۶۰ درصد کل آبشیرینکنهای دنیا در خلیج فارس واقع شدهاند. آبشیرینکنها شوری و غلظت آب را افزایش میدهند، سوخت فسیلی زیادی مصرف میکنند و بسیار انرژیبر هستند. بسیار معتقدند میزان تخریب زیست محیطی آبشیرینکنها دهها برابر بیش از یک سد است چرا که در سد فرایند شیمیایی انجام نمیشود اما آبشرینکنها کار شیمیایی هم انجام میدهند.
کشورهایی مثل عربستان، امارات و قطر که پول بسیار زیادی دارند اما در سمت و سوی توسعه پایدار حرکت نمیکنند به ترتیب مقامهای نخست استفاده از آبشیرینکنها را دارند و پس از آن هم کویت و بقیه کشورهای این چنینی قرار دارند. در این کشورها سوخت ارزان است و پول بیحساب در دسترس. سوختهای فسیلی مثل گاز و نفت ارزان را میسوزانند و با تولید گازهای گلخانهای، آلودگی شدید ایجاد میکنند.
فرایند کار این فناوری هم بدان شکل است که مقدار زیادی آب را از خلیج فارس میگیرند و این آب را که شامل انواع پلانکتونها و لارو ماهیهاست مکش میکنند و به کارخانه میبرند تا نمکش را جدا کنند و با کلر وارد دریا کنند. به این ترتیب حجم انبوه آبی که گرم و شور است وارد خلیج فارس میشود. روشن است که اگر ایران هم به کشورهای عربی که از آبشرینکنها استفاده میکنند افزوده شود، این حجم عظیم آب با جریانهای آبی که در خلیج فارس راه میافتد چه شرایطی ایجاد خواهد کرد.
میتوان پیشبینی کرد که این افزایش شوری و گرما خلیج فارس را که هماکنون گرمترین دریای جهان است با دریای سرخ به عنوان شورترین دریای جهان هم عرض خواهد کرد.
نکته مهم دیگر در تفاوت ایران کشورهای عربی آنجاست که تنوع زیستی موجود در خلیج فارس عمدتا در شمال آن یعنی در کرانههای جنوبی ایران است. جایی که محل زادآوری حیوانات پرشمار است. زیستمندان دریای بر اساس دو عامل زادآوری میکنند. یکی میزان دما و دیگری شوری آب. چرا که پلانکتونها بر اساس این دو عامل شکوفا میشوند و ماهیان همزمان با این فرایند زادآوری میکنند تا وقتی لاروها در میآیند غذای کافی داشته باشند. روشن است که افزایش دما و شوری آب به معنای از میان رفتن این چرخه خواهد بود. یعنی که این دریای دیرین پارس با درگیر شدن در دو شرایط ویژه که هرکدام میتواند هر زیستگاه دریایی را نابود کند رو به رو خواهد شد و این تنها نتیجه بیفکری و پول کشورهای عربی از یکسو و پیوستن ایران به این چرخه از سوی دیگر خواهد بود.
چشمانداز تلخی است که کشاورزی را بیحساب توسعه بدهیم، پسابهای کشاورزی را به دریا بریزیم و بیآب که شدیم یک فعال سرشناس محیط زیست برای رفع مشکل، راه حلی اینچنین مطرح کند.