مسعود بُربُر، روزنامه قانون- برای ساکنان میهماننواز سرزمین آب و آفتاب، اهمیتی ندارد که نام میهمان تازه، ریزگرد است یا گرد و غبار. دیگر رختی روی بندی پهن نمیشود و از پشت شیشهها هیچ چیز نمیتوان دید. صورتها را ماسکها پوشانده و نخلها به خاک نشستهاند. گلهای ماشینهای عروس حتی، در خاک دفن شدهاند. این سهم سرزمین آب و آفتاب از طبیعت و نفت است و هر کس انگشت اتهام را به سویی میراند. کارشناسان، که هنوز بر سر نام فاجعه به توافق نرسیدهاند، سرچشمههای گوناگونی را مطرح میکنند. به نظر میرسد اما راه حلها یک معنا بیشتر ندارد.
باید به محیط زیست اولویت بدهیم
رئیس انجمن مهندسان آب خوزستان معتقد است که کانون گرد و غبار و ریزگردهایی که در چندبار اخیر به سراغ خوزستان آمده، از خود خوزستان و یا نهایتا در مرزهای خوزستان بوده است. حمیدرضا خدابخشی در گفتوگو با خبرنگار گروه سرزمین روزنامه قانون با تاکید بر ضرورت اولویتهای زیستمحیطی میگوید: «آن چه الان رخ داده ناحیهای است و خیلی هم سنگین بوده است. به نظر میرسد به هم ریختگی و چرخش و سیکلی که در اطراف جریانهای هوایی به وجود میآید عامل ریزگردهای اخیر بوده است.»
به گفته او یک سیکل چرخشی طی چند روز در اثر عبور جریان بارانزایی که از منطقه گذشته عامل اصلی این گرد و غبار بوده و این جریان باران زا در جنوب غربی کشور اتفاق افتاده است و نزدیک به چند روز در کشور منجر به بارندگی شده است.
راهی جز سازگاری نداریم
با این حال دکتر ناصر کرمی، اقلیم شناس، معتقد است که ریزگردها سرچشمههای دورتری دارند. او تاکید میکند: «یکی از بنیادیترین مفاهیم در جغرافیا مقیاس است. نسیم سحرگاهی و توفان کاترینا هر دو باد هستند. فقط مقیاسشان فرق میکند. من تصور میکنم آنها که میگویند منشأ ریزگردها هورالعظیم یا یکی دو تالاب دیگر پیرامون خوزستان است، مشکل مقیاس دارند. آنها با همان مقیاس گردوغبار محلی میخواهند پدیده متفاوت ریزگرد (HAZE) را بررسی کنند. بخشی از مناطق خیلی دوردست میآید. مثل صحرای آفریقا و عربستان. عکسهای ناسا به وضوح این را نشان میدهند. بخشی از کشورهای همسایه میآیند، به ویژه عراق و سوریه. بخشی هم منشأ داخلی دارد. یعنی بیابانهای جنوب ایران و تالابها و دشتهای خشکیده این حوزه. یک تحقیق اما میگوید حداکثر میتوان سهم پنج درصدی به منابع داخلی داد.»
این استاد دانشگاه برگن نروژ تاکید میکند که برای مهار ریزگردی که از صحراهای آفریقا و عربستان میآید نمیشود کاری کرد اما مهار بخشی از ریزگردهایی که از عراق و سوریه میآید این گونه ممکن میشود که ایران با این دو کشور تفاهمنامه همکاری زیست محیطی برای احیای تالابها و تثبیت خاک در نواحی بیابانی منعقد کند. اما این امکان تنها روی کاغذ موجود است: «تفاهمنامه با کدام دولتها؟ با بشار اسد که احتمالا فقط در محدوده شهر دمشق میتواند تصمیم بگیرد؟ یا دولت عراق که در آستانه فروپاشی احتمالا حفظ محیط زیست اولویت هزارم آن هم نیست؟ از این گذشته هم اکنون عمده نواحی بیابانی این دو کشور در اختیار داعش و جریانات مشابه است. قطعا بخش کوچکتر مشکل این است که داعش را مجاب کنیم چند روزی سر نبرند و آدم آتش نزنند و دست در دست ما درخت بکارند. خشکسالی در این دو کشور حتی از ایران هم شدیدتر است و اگر هم آبی در دسترس مانده باشد اولویت شان رفع تشنگی مردم خودشان است نه درختکاری برای مهار ریزگردهایی که ممکن است روانه ایران شوند.»
به همین دلیل کرمیمعتقد است که بیش از مهار باید به دنبال انطباق بود: «هم اکنون در استوا و در قطب میلیونها انسان خوش و خرم زندگی میکنند. وقتی مردمیتوانسته اند خود را با دمای منفی ۶۰ درجه وفق دهند، حتما برای خوزستان هم راههایی برای انطباق با ریزگرد و گرد و غبار دائم وجود دارد.»
به گفته او، اهواز باید دستورالعمل مدیریت شهری منطبق با ریزگرد داشته باشد. بهبود دیگر مولفههای زیستمحیطی و بهداشتی، مثل کیفیت آب شرب و سرانه فضای سبز باید در خوزستان تغییر کند. اهواز باید یک شهر کاملا الکترونیکی بشود. رفت و آمد کمتر و انجام حداکثر کارها در فضای بسته و با بهره گیری از اینترنت و شبکه ارتباطات الکترونیک. کلا سیستم تهویه مطبوع باید در خوزستان تغییر کرده و کولرهای آبی مخرب و سیستمهای اسپیلیت نامناسب و ناکارای کنونی باید جای خود را به سیستمهای تازه و منطبق با شرایط گرد و غبار شدید بدهند. مردم باید برای بهرهمندی از اینگونه سیستمهای تهویه یارانه کافی دریافت کنند و اینها فقط بخشی از کارهایی هستند که برای انطباق جنوب با ریزگرد باید انجام داد.
وزارت نیرو مهمترین مقصر است
اما دکتر حسین آخانی در این باره نظر متفاوتی دارد. او درباره سخنان کرمیمیگوید: «مقایسه شرایط زیستی در زیر توفان خاک و شن با زیستن در قطب شمال و جنگلهای استوا قیاس معالفارق است. اگر این شرایط قابل تحمل بود کویر لوت، صحرای آفریقا و قره قوم خالی از سکنه نبود. بهتر است در این شرایط دست به دست هم دهیم تا مسئولانی که تا به حال به بیراهه رفتهاند را به درستی هدایت کنیم.»
این استاد دانشگاه تهران مقصر اصلی بحران ریزگردها را این گونه معرفی میکند: «مهمترین مقصر بحران نابودی تالابهای کشور و ویرانی نظام هیدرولوژیکی کشور، وزارت نیرو و شرکتهای وابسته است. این وزارتخانه برای همه رودخانههای آبدار و خشک کشور سد طراحی کرد و آنچه امروز بر سر استان خوزستان آمده است تأثیرات این سدهاست. »
به گفته آخانی وزارت راه نیز با چهاربانده کردن جادههای بین آبادان و ماهشهر و هندیجان باعث قطع ارتباط هیدرولوژیکی دو طرف جاده شد و به خشک شدن و افزایش شوری نیمه جنوبی تالاب کمک کرد. وزارت جهادکشاورزی نیز با توسعه پروژههای کشت و صنعت، دادن مجوز زراعت و کشت دیم در همه نقاط کشور و احداث زهکش به عامل بسیار مهمیدر خشک کردن دشتهای شور خوزستان بدل شد. مقصر بعدی نیز وزارت نفت است چرا که خشک کردن تالاب هورالعظیم عمدا توسط وزارت نفت صورت گرفته است. وقتی در دنیا حتی نفت از عمق اقیانوس استخراج میشود، آیا باید تالاب کمعمق را خشکاند و نفت استخراج کرد؟ سازمان محیط زیست، مدیران سیاسی و نمایندگان نیز مقصران بعدی این بحرانند چرا که بسیاری از نمایندگان به دنبال کسب رای به دستگاههای اجرایی و نظارتی فشار میآورند که پروژههایی مانند سدسازی و راهسازی را پیگیری کنند. افزون بر این اجرا و طراحی همه پروژهها همیشه با امضای مهندسان، محققان و استادانی است که یا در ارزیابی زیستمحیطی و یا در طراحی فنی و اجرایی آنها نقش داشتهاند. آیا ساخت سد عظیمیمانند گتوند بدون پشتوانه فنی و تخصصی متخصصان امکانپذیر بود؟
به اعتقاد آخانی دولت چارهای ندارد جز اینکه دست به جراحی بزرگ مدیریتی و توسعهای بزند: باید با توقف کامل پروژههای عمرانی مخرب و در راس آن سدسازی، انتقال آب و جادهسازی و ارتقای سازمان محیطزیست بهعنوان یک وزارتخانه مقتدر، توسعه پایدار مبتنی بر حفظ محیطزیست و توانمندیهای اکولوژیکی کشور را در اولویت برنامههای آتی کشور قرار دهیم.»
خسارتها غیرقابل محاسبه است
حمیدرضا خدابخشی نیز علاوه بر سیکل جریانهای هوایی، مسائل زیست محیطی را عامل اصلی بحران میداند: «نداشتن پوشش گیاهی مزید بر علت شده است. علتش هم آن است که بیابانزایی اتفاق افتاده است و من و شما چند سال است که این را میگوییم. کشور برای شرایط بحرانی پیش بینی نمیکند و این یعنی ما مدیریت ریسک نداریم. در بحث گرد و غبار به برخی مقالات اشاره میکنند و میگویند ۵ درصد داخلی بوده است اما در سالهای اخیر این رویه عوض شده است. آقای کرمیکه همشهری ماست و بچه همینجاست و آدم علمیهم هست میگوید این موضوع از قدیم بوده است. بله بوده و سالی دو بار هم رخ میداده است اما در ارتفاع اتفاق میافتاد و آسمان سرخ میشد و گرد و غباری هم به خانهها میآمد اما این نبود که کاهش دید تا ۵۰ متر اتفاق بیفتد.» رئیس انجمن مهندسان آب خوزستان تاکید میکند: «الان بحرانی اتفاق افتاده است که خسارتهای آن غیرقابل محاسبه است. خسارتهای بهداشتی دارد. خسارتهای محصولات کشاورزی دارد و اعداد نجومیاز خسارت بر محصولات کشاورزی منتشر میشود. این خسارتها را نمیشود با مقالاتی که شرایط گذشته را بررسی کردهاند ارزیابی کنیم. ۱۵ سال از این وضعیت میگذرد و از سال ۸۴ به این سو تشدید شده است.»
خدابخشی در توضیح راهکارهای رفع این بحران میگوید: «مسئله اصلی رطوبت منطقه است و باید در درباره مصارف آب آگاهیسازی کنیم. چون ما در کرخه و رودخانه زهره آب نداشتیم این اتفاق افتاده است. چون در کارون به شادگان سرریز نداشتهایم که قسمتهای جنوبی تالاب را آبگیری کند و الان خشک شده است این پدیده اتفاق افتاده است. چرا حقابهها نمیآید؟ چون توسعه کشاورزی بیرویه داریم. بحث راندمان آب و مصارف آب ما کنترل نشده است و اتفاقا این بحث را وزارت کشاورزی باید کنترل میکرده است اما هیچ برنامهای برای مصارف آب ندارند و فقط اعلام میکنند که چقدر سطح اراضی داریم که میخواهیم آب بگیرند. هیچ برنامهای برای کنترل و هیچ برنامهای برای تدوین الگوی کشت مناسب ندارند. اصلا حاضر نیستند بروند کار کنند و اگر جایی کشت برنج دارد به الگوی کشت مناسب تغییرش دهند.»او با بیان این که دست کم باید سهم داخلی تولید ریزگردها را کنترل کنیم، میگوید: «پشت سد کرخه دیگر آب نمیآید و سد تنها ۳ درصد ظرفیتش آب دارد. فعالیتهای نفت هم در مواردی مثل خشک کردن هورالعظیم مزید بر علت است. با مالچپاشی پروژه ۲۰۰ هزار هکتاری میشد دست کم خاکهای این چند روز که منشأ داخلی داشت بر سر مردم نریزد، اما همان طور که آقای کرمیهم گفته مالچ پاشی نهایتا برای ۳ سال است. پوشش گیاهی آب میخواهد و این بر میگردد به مدیریت منابع آب و از بالادست نباید آب برداشت کنند. ما باید به محیط زیست اولویت بدهیم. اگر ما به طبیعت آب ندهیم، طبیعت در پاسخ به ما خاک میدهد.»