خانه > نگاره > نگاره: جایی در قلب بافت تاریخی یزد، بچه‌ها مشغول بازی بودند، هواپیمای قدیمی آمد، کانکسی را در میانه میدان رها کرد و رفت. از درون کانکس جانورانی آرام بیرون می‌خزیدند، بچه‌ها به تماشا ایستاده بودند، و سایه‌هاشان در آفتاب بعد از ظهر پاییزی، بر زمین افتاده بود و نفس نفس می‌زد…
نگاره:  جایی در قلب بافت تاریخی یزد، بچه‌ها مشغول بازی بودند، هواپیمای قدیمی آمد، کانکسی را در میانه میدان رها کرد و رفت. از درون کانکس جانورانی آرام بیرون می‌خزیدند، بچه‌ها به تماشا ایستاده بودند، و سایه‌هاشان در آفتاب بعد از ظهر پاییزی، بر زمین افتاده بود و نفس نفس می‌زد…

نگاره: جایی در قلب بافت تاریخی یزد، بچه‌ها مشغول بازی بودند، هواپیمای قدیمی آمد، کانکسی را در میانه میدان رها کرد و رفت. از درون کانکس جانورانی آرام بیرون می‌خزیدند، بچه‌ها به تماشا ایستاده بودند، و سایه‌هاشان در آفتاب بعد از ظهر پاییزی، بر زمین افتاده بود و نفس نفس می‌زد…

یک نظر

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا