راوی داستان، راهنمای یک تور گردشگری بر رودخانهی فرانکلین در تاسمانی است و داستان را هنگامی برای ما روایت میکند که زیر آب گیر افتاده و در آستانهی مرگ است. تمام رمان در همین لحظات روایت میشود اما همهی آن چه روایت میشود این نیست. این دیگر از آن داستانها نیست که راوی در لحظه مرگ، کل زندگی خود را ...
متن کامل »آرشیو دسته ی : بررسی کتاب
اشتراک در خبرنامهادبیات در مخاطره – تزوتان تودوروف
تزوتان تودوروف، فیلسوف و روایتپژوه، شاگرد مستقیم رولان بارت و ژرار ژنت، نظریهپردازان ساختارگرا، و صاحب آثار مهمی چون بوطیقای ساختارگرا و درآمدی بر ادبیات شگرف بوده است. او در پیشگفتار بسیار جذاب کتاب «ادبیات در مخاطره»، از زیستنش در بلغارستان کمونیست میگوید و نفرت همگان از نظام حاکم و تلاش در فاصلهگرفتن از ایدئولوژی آن؛ و تصریح میکند که ...
متن کامل »درباره «خونخورده» مهدی یزدانی خرم
خون. خونی که میغلطد. خونی که نشت میکند. خونی که گم میشود. اما این داستان «خونخورده» نیست. خون، حامل داستان است؛ و خواننده را از خراسان تا بیروت میگرداند. مهدی یزدانی خرم در «خونخورده» قصه میگوید؛ قصهی پنج برادر سوخته، که هر کدام همهچیز را گذاشتند و به ناکجایی رفتند، به هوای چیزی بزرگتر از همه چیز لابد. اگر رمان، ...
متن کامل »نصفالنهار خون، کارمک مککارتی
🖋️ مسعود بُربُر «نصفالنهار خون» در هر فصل با توصیفاتی دقیق و زنده از بیابان و سنگ و علف، مخاطب را به درون جهان داستانی بکر خود میبرد تا تنها چند صفحه بعد دریابد همه اینها نوشته شده تا شما را آمادهی حضور همیشگی مرگ کند؛ مرگ هم نه، سلاخی. نویسندگان زیادی توصیفاتی زنده و بدیع از طبیعت در آثارشان ...
متن کامل »درباره «عشق غریبهها» نوشتهی نایل گرین
🖋️مسعود بُربُر بیش از دویست سال پیش، یک شب تابستانی سال ۱۸۱۵، یک کشتی به گریت یارموت در کرانهی شرقی انگلستان رسید. شهری که تفریحگاهی ساحلی بود و با چراغهای رنگی پرنور میدرخشید. شش محصل ایرانی بر عرشه ایستاده بودند و باد نغمه سازها و صدای سرخوشی «اینگیلیسی»ها را به گوششان میرساند. این شش نفر، نخستین گروه از دانشجویان ایرانی ...
متن کامل »درباره «حفره»، نوشتهی محمد رضایی راد
کنار هم نشستن چنین شخصیتها و ویژگیهایی از «حفره» داستانی پلیسی معمایی و در عین حال جدی ساخته که هم جهانی زنده و هم ماجرایی پیشبرنده دارد و کتابی ورقبرگردان پیش روی مخاطب میگذارد...
متن کامل »درباره «کورسرخی» نوشتهی عالیه عطایی
راوی کورسرخی، چون «مرزنشین» است، افغانها را از فاصله میبیند و ایرانیها را هم. اما گاه چونان به درون هر دو نقب میزند که گویی از خودت...
متن کامل »