کورش اسدی در «گنبد کبود» داستانهایی بسیار معمولی نوشته در جهانهایی بسیار غریب و فضاهایی بکر. یا دست کم آن داستانهایی که در ذهن من ماند چنین بود. داستان اول، گوشهی غراب، شاید نزدیکترین چیز به آنچه اغلب داستان نامیده میشود بود. گفتگویی ساده میان زنی و مردی در کافهای، که با شگفتی و ضربه پایانی تمام میشود و البته ...
متن کامل »