دانه های بینایی جای دوری می بَرَدم. زمانی که می دانم بیش از چهار سال نداشته ام. از خانه ی گوهردشتِ باباامیر/ مادر، جاجیم روی تخت خواب فلزی شان یادم است با دانه ها و طرح های ریز نارنجی، سیاه و قرمز، راه راه، کنار هم، و دانه های بینایی که همین رنگ بودند، همین طور به صف، راه راه، ...
متن کامل »