خانه > آرشیو برچسب: خاطرات

آرشیو برچسب: خاطرات

اشتراک در خبرنامه

حکایت دهن مسعود: «مسعود، دهنت سرویس!»

حکایت دهن مسعود: «مسعود، دهنت سرویس!»

افشین اجلالی: بعد از این که گوشی رو برداشت و بلافاصله بعد از اینکه پرسیدم سرت شلوغه و می تونی صحبت کنی یا نه اولین جمله ای که بهش گفتم این بود: «مسعود دهنت سرویس، عااااالی بود» و این در ادبیات شفاهی خوابگاهی از نوع کوی دانشگاهی تقریباً یکی از عاشقانه‌ترین و عارفانه‌ترین جملاتیه که می‌شه در تأیید طرف مقابل گفت. کتاب‌های ...

متن کامل »

بم: داستان هزار زندگی که ویران شد

بم: داستان هزار زندگی که ویران شد

مسعود بُربُر، قانون: تکان دهنده بود. نظام شهر از هم گسیخته بود و آدمها بی‌هدف در خیابانها می‌چرخیدند. بسیاری که برای امداد و خبررسانی آمده بودند نمی‌دانستند از کجا شروع کنند. همه تصمیم‌هایی  که پیش از سفر گرفته بودند مقهور تماشای زمین شده بود. تماشا نه، بهت. بهت زمین و حتی زمان که در هم ریخته بود. آنها هم که ...

متن کامل »
رفتن به بالا