خانه > نگاره > نگاره: #پاییز سرانجام به #کوچه ما آمد، با خش خش برگی که #باد بر سنگفرش #پیاده‌رو می‌کشید، با هوهوی سرگردانی که همسرایی شاخه‌های #درختان را رهبری می‌کرد، و با مردی که بر جا ایستاده بود خیره به #زمین خیره به اکنونِ تهی از هر چیز، خیره به آزادی بی‌کرانه و بی‌معنا…
نگاره:  #پاییز سرانجام به #کوچه ما آمد، با خش خش برگی که #باد بر سنگفرش #پیاده‌رو می‌کشید، با هوهوی سرگردانی که همسرایی شاخه‌های #درختان را رهبری می‌کرد، و با مردی که بر جا ایستاده بود خیره به #زمین خیره به اکنونِ تهی از هر چیز، خیره به آزادی بی‌کرانه و بی‌معنا…

نگاره: #پاییز سرانجام به #کوچه ما آمد، با خش خش برگی که #باد بر سنگفرش #پیاده‌رو می‌کشید، با هوهوی سرگردانی که همسرایی شاخه‌های #درختان را رهبری می‌کرد، و با مردی که بر جا ایستاده بود خیره به #زمین خیره به اکنونِ تهی از هر چیز، خیره به آزادی بی‌کرانه و بی‌معنا…

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا