مسعود بُربُر، روزنامه اعتماد- دکتر جعفر مهرکیان، از استادان برجسته باستانشناسی کشور، نابودی پایه جنوبی عظیم پل پاپیلا که روزنامه اعتماد امروز در گزارشی از آن خبر داده بود را تایید کرد. به اعتقاد وی که پس از تماس خبرنگار اعتماد به بازدید مستقیم از پل اقدام کرده است، این تخریب در اثر انفجار دینامیت به قصد ماهیگیری رخ داده و با تخریب وسیع جاده سنگفرش باستانی سوسن نیز همراه بوده است.
وی که سالها سرپرستی پایگاه پژوهشی آیاپیر (ایذه) را بر عهده داشته است، میگوید: «پاپیلا به معنای پایههای پل است و نام پلی بسیار مستحکم روی کارون است که اکنون پایههای آن با سنگهای قواره شده و ملات ساروج بسیار عالی که در چند نقطه روکش نیز شده به جا مانده است. در این پل که با توجه به بقایای آجری، احتمالا طاق و عرشه آجری داشته است، حتی برای دسترسی افرادی که روی عرشه پل بودهاند به آب، پلههایی تعبیه شده است و شکل پل نیز به گونهای است که آب در اطراف پایه آن جدا میشده و دو قسمت میشده است. پس از سدسازیها روی رود کارون که آب زیر پل کم شده است، در کنار پایه جنوبی، فضایی شکل گرفته بود که آب بسیار آرامی داشت و ماهیهای زیادی آنجا جمع میشدند. متاسفانه بسیار پیش میامد که افراد با استفاده از انفجار دینامیت دست به ماهیگیری میزدند و این زیر پایههای پل را خالی کرده بود. یعنی با این که برای احداث پایههای پل تا روی بستر سنگی زمین پایین رفته و پایهها را آنجا بنا کردهاند اما به مرور که آب کمتر شده و پایین رفته، بخشی از پایه خالی شده و دینامیتهایی که انداختهاند پایه را به نابودی کشانیده است.»
به گفته وی که با مردم محلی نیز در این باره گفتگو کرده است اتفاق زمانی رخ داده که مردم محلی که اغلب گلهدارند در منطقه حضور نداشتهاند.
جاده باستانی را نیز نابود کردهاند
دشت باستانی سوسن که در ۴۰ کیلومتری شمال غربی ایذه خوزستان با یک رشته کوه از دشت ایذه جدا میشود، مجموعهای متنوع و مهم از چندین اثر باستانی است. به گفته مهرکیان سوسن را نه فقط مردم که بسیاری از پژوهشگران قرن نوزدهم با شوشن در داستان استر و مردخای عهد عتیق یکی دانستهاند. وی به سایتهای متعدد باستانی همچون چشمه اتابکی و محوطه تیسیون اشاره میکند که خود او حدود ۱۵ سال پیش در آن گمانه زنی کرده و نگارکند بیضیشکل ارزشمندی از دوره الیمایی به دست آورده که اکنون به شکل بدی در حیاط موزه شوش نهاده شده است.
در اوج شکوفایی دشت سرسبز سوسن که کشت انار و انگور و برنج به آن شادابی خاصی بخشیده است رود کارون با آبی بسیار بیشتر از سطح کنونی جریان داشته است و چندین پل روی آن برقرار بوده است که یکی از آنها پاپیلاست.
آن گونه که مهرکیان به خبرنگار اعتماد میگوید تا پیش از این برای دسترسی به این پایه پل یک جاده سنگفرش باستانی وجود داشت که نخستین چیزی که در بازدید تازه مهرکیان از دشت سوسن نظرش را جلب کرده نابودی این جاده است: «به جای این جاده سنگفرش باستانی، رد کمپرسورهای سنگشکن به جا مانده بود که آن جاده را نابود کرده بودند و با کمال حیرت کوچکترین اثری از این جاده بسیار ارزشمند وجود نداشت. شاید برای دسترسی تازه به آبادیها و شاید برای تاسیسات اندازهگیری آب سد در حال احداث کارون ۲ آن را نابود کردهاند.»
سد کارون ۲ که طرح احداث آن پیش از انقلاب اسلامی ارائه شده و حتی زمینهای منطقه نیز برای احداث سد توسط دولت خریداری شده بود، به دلیل مشکلات زمینشناختی، اولویتش را در مجموعه پروژههای بزرگ کارون از دست داد و بلاتکلیف ماندن آن هم از سوی دولت و هم از سوی مردم سدی برای رونق و آبادی منطقه شد. شاید به همین دلیل هم فشار افکار عمومی که موضوع محیط زیست و میراث فرهنگی چندان مورد توجهشان نبود، همواره برای ساخت سد وجود داشته است. با این حال همین سد و سد شهید عباسپور به اعتقاد مهرکیان در نابودی جاده و پل باستانی سوسن نقش مستقیم و غیرمستقیم داشته است.
مانیتورینگی وجود ندارد
مهرکیان در گفتگو با اعتماد دلایل نابودی پلهای باستانی را به چند دسته تقسیم میکند. یکی آن که اغلب پلهای این چنینی حکومتی بودهاند و رخدادهای تاریخی و تغییرات حکومتی منجر به نبود نظارت روی آثار این چنینی میشده و بودجه و اعتبار و سرکشی لازم به آثار انجام نمیشده است. مثلا در یک پل این چنینی وقتی نظارتی نباشد با سیلابهای عبوری، پایههای پل به سدی برای زباله، درختان و … میشده است که نهایتا پایههای پل تاب ایستادگی در برابر آن را نداشته و عرشه و طاق پل نیز تخریب میشده است.
عامل دوم این شایعه و تفکر غلط بوده که در قدیم باور داشتهاند سازندگان پل، همیشه گنجی را در پایههای آن نهان میکردهاند تا در دورههای بعدی برای تعمیر و مرمت پل استفاده شود! مهرکیان با اشاره به این که چنین موضوعی را در استان چهارمحال و بختیاری و در منطقهای به نام خان اوی هم دیده میگوید: «با تصور این که گنجی در پلها میگذارند که به عنوان اعتباری برای مرمت سالهای آینده استفاده شود، پل را از دو طرف در خان اوی کنده بودند.»
عامل سوم تفکر غلط و سودجویانه گنجیابی به طور کلی در آثار تاریخی است که همواره منجر به نابودی میراث فرهنگی کشور شده است. مهرکیان اشاره میکند که در بازدیدی که در مورد تخریب پاپیلا از منطقه داشته از مردم محلی شنیده که «کندند و بردند و رفتند» و «ما نبودیم» اگرنه اجازه نمیدادیم چیزی نصیبشان بشود. این استاد باستانشناس تاکید میکند: «خود ما هم که برای تحقیق درباره این تخریب رفته بودیم تصورشان این بود که پی گنج آمدهایم وگرنه پایههای سنگی پل که برای کسی ارزش ندارد.»
چهارمین عامل و مهمترین آنها از دید مهرکیان نبود مانیتورینگ است: «سازمان میراث فرهنگی باید برای آثار تاریخی برنامه داشته باشد. ما خیلی که برای یک پل کاری بکنیم اقداماتی برای تعمیرات انجام میدهیم. تعمیرات لازم است اما اصل مانیتورینگ از آن خیلی مهمتر است. یعنی باید مرتبا آثار تاریخی را مراقبت کنیم و از آنها مطالعات بالینی داشته باشیم و پارامترهای مشخصی را اندازهگیری کنیم. شما درب یک ساختمان مدرن را هم ببیندید و رهایش کنید به سرعت آثار زوال در آن پدیدار میشود. در مورد آثار باستانی هم این طور است و اگر رفت و آمد در آن نباشد از بین خواهد رفت. در یکی از کشورها دیدم که یک کشتی که در خشکی بود را مرتبا آب پاشی میکردند که رطوبتش حفظ شود تا از بین نرود. به خصوص درمورد سازههای آبی اندازهگیری درجه رطوبت اهمیت بسیار دارد چرا که این سازهها با خشک شدن آسیب میبینند و از بین میروند.»
متاسفانه پس از سدسازی بر روی رودخانه کارون این عامل آخر نقشی جدی در تخریب پاپیلا داشته است. زمانی سطح آب در رودخانه کارون به حدی بوده که حتی منجر به مرگ بسیاری از افراد در رودخانه میشده است. مسیری که از دشت سوسن به امامزاده دانیال و از آنجا به سلطان ابراهیم که از مقدسترین زیارتگاههای سرزمین بختیاری است میرفته، از همان جاده سنگفرش و پل پاپیلا میگذشته است اما با احداث سد شهید عباسپور دسترسی زمینی به این زیارتگاه قطع شده و افراد بسیاری از اقصی نقاط برای زیارت به منطقه میامدهاند و نزدیک به دو ساعت را با قایق از روی رود کارون به سمت سلطان ابراهیم میرفتهاند. جاده سنگفرشی که به این مسیر میٰسیده و اکنون نابود شده دشت سوسن که شکل «هـ» دارد را از دو سو طی میکرده و با یک حرکت از پل به سمت شرق به تنگهای میرسیده که سمت سلطان ابراهیم میرفته است و این راه دسترسی از پل میگذشته است.
مهرکیان در پایان بار دیگر بر اهمیت و مقاومت شگفتانگیز پاپیلا تاکید میکند و میگوید: «زمانی که من در سال ۱۳۶۱ این پل را دیدم، پایهها به قدری پابرجا و محکم بود که ما هرچه با کلنگ زمینشناسی برای برداشت نمونه از ملاتش تلاش کردیم موفق نشدیم و این از موفقیت پل سازان باستانی حکایت میکرد.»
با این وجود، در نبود هیچ گونه امکانات نظارتی و حفاظتی، پایههایی با این سطح از مقاومت اکنون در برابر بیآبی ناشی از سدسازی، تفکرات غلط سودجویانه و سرانجام انفجار دینامیت وا دادهاست و حالا دیگر نه از جاده سنگفرش و نه از پایه جنوبی عظیم پل دیگر خبری نیست.
این مطلب با ذکر منبع در زاگرسیان بازنشر گردید
http://www.zagrosian.com/view/524/%D8%AA%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D9%BE%D9%84-%D9%88-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%D8%AF%D8%B4%D8%AA-%D8%B3%D9%88%D8%B3%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%B2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86