گزارش چندرسانهایم از سفر قبلی به درفک را در ادامه مطلب ببینید
بار دیگر به درفک رفتیم. پنج شنبه یازدهم آبان ۱۳۹۱ ساعت ۵ صبح از [W:تهران] راه افتادیم. در [W:رودبار] صبحانه خوردیم و مسیر کوهپیماییمان را ظهر نشده از روستای شیرکوه آغاز کردیم.
مسیر شیرکوه تا لارنه که محل شبمانیمان بود در آغاز همچون دیگر نقاط جنگلی [W:گیلان] بود: سرسبز و دلگشا. اما هرچه بیشتر میرفتیم درختان انبوهتر، مسیر رازآمیزتر و قد علفها بلندتر میشد. نقاط بسیاری هم رد حضور گرازها پیش رویمان بود.
لارنه که تپهای است سبز و کنارش چشمهای آب هم هست محلی بسیار مناسب برای شبمانی است. اطرافتان را درختان انبوه، زمینهای سبز و علفهای سرخ رنگی گرفتهاند که ترکیب رنگی شگفت را پیش رویتان میگذارند. در عین حال دید خوبی به ابرهای پایین دست دارید و صبح که از خواب بر میخیزید طلوعی دیدنی راپیش روی خود خواهید دید.
ساعت ۶ صبح روز جمعه پس از صرف صبحانهای دلچسب راهی چشمه جیرونی شدیم. در آغاز مسیر کم کم حجم علفها بیشتر میشود و ویژگی اصلی درفک هرچه بیشتر خود مینمایاند: تنوع گونههای گیاهی. هرچه بالاتر میروید از این که چهقدر فضای اطرافتان لحظه به لحظه دگرگون میشود در شگفت خواهید ماند. نقاطی از جنگل حجم برگهای خشک زیر پایتان آن قدر زیاد است که زمین سفت زیر پایتان را حس نمیکنید و هرچه به جیرونی نزدیکتر میشوید، سنگها، درختها و زمین رنگی تازه میگیرند.
پاییز رنگارنگ ایران را شاید در درفک از هرجای دیگری بهتر بتوانید تجربه کنید. و لحظهای که دره جیرونی پیش رویتان گشوده میشود دنیایی دگرگونه را از رنگهای زرد و سبز و قرمز و هزار رنگ دیگر خواهید دید.
ساعت ۱۰ نشده به جیرونی رسیدیم و زیبایی منطقه آنقدر چشمگیر بود که قله را از برنامه حذف کردیم تا ساعاتی را همان جا بمانیم و به لارنه برگردیم. نهارهای گوناگونمان را خوردیم و کارمان به خورش کرفس با بیسکوییت ساقه طلایی شکلاتی رسید. به لارنه بازگشتیم و در مسیر بازگشت درختان عظیمی که افتاده بودند را تماشا کردیم. درختانی که قارچی کوچک تمام تنه ستبرشان را نرم و پوسیده کرده بود. و درختانی که در آتش سوخته بودند. واز همه شگفتتر برای من همین بود که در جنگل جانوری هست که جنگل را شخم میزند!
در مسیر بازگشت به بارندگی خوردیم و زمانی که به لانه رسیدیم بارندگی توفانی شد. آذرخش غرنده و باران رگبارنده و بادی توفنده که چادرهایمان را میکند و ما که در توفان مانده بودیم بی هیچ و آدرنالین ترشح میکردیم. شب اما هوا آرام شد…
پویان دوست داشتنی با شوربایی لذیذ درست کرد و نوش جان کردیم و صبح فردا دوباره در لارنه نه تنها طلوع که به تماشای رنگین کمان نشستیم. بازگشت گلآلود دشوارتر بود اما زیباییهای درفک راه را کوتاه کرد و به شیرکوه بازگشتیم و تا تهران بازی کردیم و آمدیم پی کار و زندگی!
گزارش چندرسانهایم از سفر قبلی به درفک:
[hana-flv-player video=’http://ghanoononline.ir/content/files/borbor/10897.flv’/]
زنده باد! گزارش چند رسانهایت خیلی زیبا بود.
سپاس