خانه > نوشتار > همیشه هیچ وقت

همیشه هیچ وقت

خیلی خوشگذران شده بودم. هر روز با بچه ها بیرون هرروز همه می فهمیدند جای تو چه قدر خالی ست. و همه ی عیاشی هام برای آن بود تا بتوانم جای خالی ی یک ثانیه با تو بودن را پر کنم. و همیشه آخرش می فهمیدم چه قدر فکر بیهوده ای . و همیشه هیچ وقت یک لحظه با تو بودن را هم نمی شود …

دوباره تنها شده ام. مدت هاست که بین این همه خانه های خراب، چندتایی که مانده اند، درهاشان بسته است…

امشب احتمالاً بعد کلی وقت صفحه ی شعرم را به روز می کنم. و نوشته ها هم کم کم…

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا