خانه > نوشتار > انديشه > سیاست زدگی و از سیاست زدگی

سیاست زدگی و از سیاست زدگی

در کار نوشتن کتابی بودم، با عنوان ” سیاست زدگی و از سیاست زدگی ” . چکیده ای از طرح کلی ی آن را در قالب یک مقاله در آورده ام که اینجا می توانید بخوانید.

به نام مهندس گیتی

سیاست زدگی و از سیاست زدگی

مسعود بُربُر

بهار۱۳۸۲

فهرست

مقدمه: طرح مبحث———————————-۳

تحلیل مسأله————————————–۴

طراحی ی راهبرد———————————–۸

منابع——————————————۹

مقدمه: طرح مبحث

عدم شرکت مردم در انتخابات اخیر‍‍، فروش پایین روزنامه ها‍، انزجار عمومی از بخش خبری و سیاسی ی صدا و سیما، در حالی که برنامه های غیر سیاسی و فاقد هر گونه محتوای فکری و فرهنگی با استقبال عموم در همه ی لایه های اجتماعی رو به رو می شود ، در مقایسه با حضور بی سابقه ی مردم در انتخابات سال ۷۶ و چندی پس از آن و فروش روزنامه های مستقل به گونه ای که بسیاری شهروندان روزانه چندین روزنامه را خریده و مطالعه می کردند، نشان از معضلی دارد که موضوع این نوشته است و تحت عنوان «سیاست زدگی» و «از سیاست زدگی» مطرح شده است. فعالیت های تند دانشجویی در قالب تحصن ها و تریبون های آزاد خارج از حدود و عرف شناخته شده ی مباحث سیاسی و پاسخ های تند تر و غیر قانونی تر از یکسو و بی تفاوتی عمومی ی مردم نسبت به بسیاری از حقوق خود و همچنین عدم موضع گیری ی صریح و سریع در برابر حمله ی آمریکا به عراق و سخنرانی های بوش علیه ایران به وضوح مسأله را بیانگرند. با نگاهی به موارد فوق به سادگی قابل تشخیص است که مردم ما اغلب به تناوبی میان دو حالت مورد بحث دچارند.

در یک طرف حالتی ست که «حضور در صحنه» پا از حدودمورد انتظار فراتر می گذارد و به جنبش هایی تبدیل می شود که حتا گاهی در چارچوب قانون نیز نمی گنجد ( تجمع گروهی از مردم رو به روی مجلس را به یاد آورید در اعتراض به آن چه که اهانت یک نماینده ی قانونی ی مجلس به مقدسات قلمداد شده بود). شکل دیگر این حالت را می توان این گونه مطرح کرد که مباحث سیاسی و فکری به جای آن که در نهاد ها، احزاب مردمی، دانشگاه ها و … طرح گردد اغلب در این فضاها به مباحث رسمی و لایه های متظاهرانه محدود می شود و لایه های ژرف و در واقع تابوهای سیاسی خود را

در جمع خانواده و فامیل و دوستان و حتا در تاکسی و صف نانوایی رو می کند. این حالت اجتماعی را سیاست زدگی می نامیم و جلوتر به بررسی آن می پردازیم.

در حالت مقابل بیاندیشیم که هر یک جملاتی نظیر « سیاست پدرو مادر ندارد» ‍، « بحث را سیاسی نکنید» و امثال این ها را چندین بار شنیده ایم. بیاندیشیم که چه اندازه علاقه مان به جدول روزنامه از مطالعه ی صفحه ی دوم آن بیشتر است و برنامه های طنز و ورزشی را چه اندازه بیشتر می بینیم تا تفاسیر سیاسی و به زحمت گاهی اخبار سیاسی را. این حالت را از سیاست زدگی می نامیم که نشان از دل زدگی مردم از هر گونه بحث سیاسی و به ویژه فعالیت سیاسی دارند ( کسانی را به یاد بیاورید که افتخارشان آن است که هنوز نشان هیچ انتخاباتی بر شناسنامه شان نقش نبسته است.)

چنین نوسانی بین دو حالت فوق از آنجا که تعادل اجتماعی را متناوباً در جهات متقابل در هم می ریزد، قابلیت بررسی دارد و به عنوان یک معضل شناخته می شود. در این مقاله سعی در یافتن علل این مسأله از دیدگاه های گوناگون داریم و در پایان به ارائه ی راهکار مناسب خواهیم پرداخت.

تحلیل مسأله

اصل تضاد و تقابل در تحلیل های جامعه شناسانه جایگاه خاصی دارد. مکتب مارکسیسم بر مبنای اصل تضاد ( به این شکل که تز و آنتی تز، سنتز را نتیجه میدهد) به تئوری اقتصادی و اجتماعی خود می رسد ( تضاد طبقاتی انقلاب پرولتاریا را موجب می شود) و دیالکتیک تاریخی را نیز بر همین مبنا توصیف می کند. اصل تضاد در جامعه را می توان به این شکل بیان کرد که اگر یک وضعیت Situation در جامعه شدت بگیرد، رشد یابد و به شکل یک چتر فراگیر بر فراز ارکان و افراد جامعه در آید ، در دل خود موقعیت متضاد خود را می آفریند و پرورش می دهد و با رسیدن به اوج خود در برابر این موجود دستافریده ی خود قرار می گیرد که حالا دیگر آنقدر رشد یافته که با وضعیت اصلی مقابله کند. رویارویی ی دو موقعیت در صورتی که زود هنگام باشد احتمالاُ به شکست موقعیت جدید و بازگشت وضعیت پایدار می انجامد با این تفاوت که حالا مشروعیت وضعیت پایدار زیر سؤال رفته است، و اگر به موقع باشد موقعیت جدید جای موقعیت قبلی را می گیرد و به تثبیت خود در سطح جامعه می پردازد.

مثال های فراوانی می توان بر این قضیه آورد من جمله ظهور کمونیسم در اوج نظام سرمایه داری ی اروپا و یا شکست کمونیسم پس از فراگیر شدن عام آن در دهه ی هشتاد و نود. سال گذشته نیز انتخاب ژان ماری لوپن درفرانسه که مهد دموکراسی باشد، شاهد دیگری بر این قضیه بودو انقلاب اسلامی ی ایران در کشوری که هزاران سال نظام سلطنتی را تجربه کرده شاهد دیگر. به شکست ساسانیان پس از رسمیت دادن و اجباری کردن افراطی دین زرتشتی در ایران نیز می توان اشاره کرد.

در بحث سیاست زدگی با استفاده از همین اصل تضاد ، با توجهی به تاریخ استبدادی ی کشور در طول تاریخ، همواره ظهور سیاست زدگی ی عمومی در دوره های آزادی ی نسبی ی اجتماعی چندان عجیب نیست. به ویژه پس از انقلاب که به هر شکل حرکتی مردمی و خودجوش بود و به مردم خودباوری می داد این که هر کس با هر سطح فکری و

زمینه ی ذهنی به طرح نظرات سیاسی ی خود بپردازد شگفت آورنبود. در مقابل بلافاصله پس از دوره ای این چنینی با محدود شدن حرکت های مردمی توسط حکومت که ابتدایی ترین (و البته نه درست ترین) واکنش به فعالیت ها بود حالت مقابل شکل گرفت و احساس خطر سیاسی درنتیجه ی بیان آرای سیاسی به لایه های رویی ی جامعه نفوذ کرد. جریان حاکم در دوران سازندگی با استفاده از همین ترس و خود سانسوری به تحدید هر چه بیشتر آزادی ی سیاسی در کنار آن چه سازندگی نامیده می شد پرداخت و همین محدودیت ها با توسیع هر چه بیشتر خود جریانی را پدید آورد که تحت عنوان جنبش دوم خرداد می شناسیم ش. طرح و بررسی ی جریان های دیگر اجتماعی نیز با همین متد به سادگی قابل پی گیری ست و تا هم امروز می توان از آن استفاده کرد. زیاده روی های قوه ی قضاییه در برخورد با مطبوعات و اهل قلم، و همچنین مجازات های در ملأ عام برخورد غلطی بود که هم سیاست زدگی را از یکسو و هم از سیاست زدگی را از سوی دیگر تشدید می کرد. دلزدگی سیاسی در هیأت خروج اکثر روزنامه نگاران قابل قبول از کشور و عدم استقبال مردم از رسانه های عمومی نیز نتیجه ی مستقیم این عملکرد بود.

آنان که دچار حالت اول بودند آتش مخالفت شان تندتر شد و آنان که راه دوم را انتخاب کرده بودند بیشتر بر درستی ی تصمیم شان ایقان یافتند.

با استفاده از نظریه ی روانشناسی ی یونگ می توان توصیف دیگری بر این مطلب ارائه کرد. کارل گوستاو یونگ روانشناس سوییسی نیز اعتقاد دارد بر اصل تضاد. بدین شکل کلی که هر چیز در اوج خود به نقطه ی مقابل ش تبدیل خواهد شد. وی همچنین در ارائه ی نظریه ی شخصیت ش پس از پذیرفتن وجود ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه شخصی ، برای اولین بار مفهومی را تعریف می کند تحت عنوان ناخودآگاه جمعی. ناخودآگاه جمعی شامل اسطوره ها ، تجربه های تکرار شونده ی آدم ها، موارد غریزی و فطری و کلاً به مثابه ی مرکز داده های عمیق مشترک انسانی ست. یونگ نام هر یک از داده های ضمیر ناآگاه جمعی را آرکی تایپ می گذارد به معنای سرنمون، کهن الگو و البته صور مثالی نیز آورده اند معادل آرکی تایپ که به دلیل تفاوت آنچه یونگ می گوید با صور مثالی ی فلسفه ی کلاسیک یونان معادل چندان مناسبی به نظر نمی آید. اگر آن گونه که

در تحلیل های جامعه شناسیک رایج است جامعه را یک موجود متشخص دارای صفت ها و اراده ی معطوف به عمل فرض کنیم و به عبارت کلی جامعه را همانند یک فرد در نظر آوریم که عناصر سیاسی-اجتماعی به مثابه ی اندام های آن هستند، گروه ها و اصناف بافت های این بدن و افراد مانند یاخته های آن خواهند بود. حال این جامعه زمانی که در تشبیه به انسان مورد بررسی ست قطعاً روانی دارد و این روان به نوبه ی خود ضمیری ناخودآگاه دارد با هر دو طیف شخصی و جمعی.(۱)

تعامل سیاست زدگی و از سیاست زدگی را می توان با مدل تحلیلی ی یونگ برای تعامل آرکی تایپ ها تشریح کرد.برای این کار هر کدام از دو موقعیت منظور را یک آرکی تایپ در ناخودآگاه جمعی در نظر می گیریم. زمانی که یک آرکی تایپ به حدفعلیت می رسد، به دلیل به هم ریختگی ی تعادل روحی، بر کلیه ی رفتارهای ظاهری اثر می گذارد. یک حالت عمومی (که مستقیماً به عملکرد آرکی تایپ مربوط است) بالکل بر شخصیت حکم فرماست، و نتیجتاً در اثر برخورد ها و بازخوردهای بیرونی ، شخصیت فرایندهای دفاعی ی خود در مقابل آرکی تایپ را به کار می گیرد و بیش از هر چیز از آرکی تایپ مقابل (و به عبارتی سرکوب آرکی تایپ بیش از حد فعال) کمک می گیرد. در نهایت فعالیت آرکی تایپ فروکش می کند و کم کم حالت مقابل شکل می گیرد. تمام پاراگراف بالا را می توان با جایگزاری مستقیم کلمه سیاست گذاری به جای آرکی تایپ فعال باز نویسی کرد و توضیح مطلوبی برای ظهور این دو پدیده ارائه کرد.

———————————————-

(۱)برای بررسی ی بیشتر وضعیت آن چه به اندام ها و یاخته های جسمانی تشبیه شده رجوع کنید به مقاله ی «فردگرایی و دموکراسی ی جمع سالار» و همچنین موومان دوم از داستان «بی عرضه ها» هر دو از مسعود بُربُر در آدرس زیر:

http://www.geocities.com/masborbor/contents.htm

طراحی ی راهبرد

یونگ اغلب برای درمان مسائل ناشی از ظهور ناگهانی ی کهن الگوها، به جای سرکوب، کانالیزه کردن انرژی ی کهن الگو را پیشنهاد می کند. همین راهکار را می توان برای بسیاری معضلات اجتماعی ی ناشی از اصل تضاد به کار برد و نتیجه ی مطلوب گرفت. به گونه ی واضح تر اگر انرژی ی ظاهر شده در دوران سیاست زدگی را کانالیزه و به عبارتی فعالیت های اینچنینی را نهادینه کنیم و از هر گونه سرکوب مستقیم بپرهیزیم به تدریج فردِ دچار سیاست زدگی با تخلیه ی انرژی ی کاذب و گذار از لایه های سطحی ی نهادِ اجتماعی ی خود به لایه های عمقی تر راه پیدا می کند و به سمت نقش اصلی ی خود در جامعه هدایت می شود و در زمان مقتضی نه تنها دلزده از سیاست نمیشود که به گونه ی قانونمند و مطلوب سهم سیاسی ی خود را به دست می گیرد و ایفای نقش می کند. احزاب جایگاه خود را می یابند و رسانه ها نه سانسور خبری ی بیش از حد را ناگزیر خواهند بود و نه به موج سواری بر توده ه�

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا