خانه > نوشتار > لامینور

لامینور

مینور است. رنگ ماژور هم که می خواهم بدهم جان ش مینور است. همه چیز، همه چیز مینور است. من مرده ام. دیگر در لا مینور هم راهم نمی دهند، تا به سمفونی پنجم برسد. هربرت فون…

بچه تر که بودم، می گفتند آدم ها را خدا دستور می دهد کی بمیرند. مگر خدا همان نبود که همان قبلاً می گفتند دستور می دهد آدم به دنیا بیاید؟ آدم ها مرده اند. یادداشت ها را غسال ها می نوشتند، حالا غسال ها هم که مرده اند…

همیشه فکر می کردم ماژور و مینور خودم را خودم می نویسم. حالا هردوتاش آشفته است، هر چند که دیگر دوتایی نیست، فقط مینور..

من به خودم معتاد شده ام. به تنبلی خودم. انگار مرده ام. به این که تصمیم بگیرم و عمل نکنم. به این که کورسوی انرژی ی زندگی ی خودم را فقط با همین تصمیم گرفتن و بار مسوولیت بر دوش گرفتن ارضا کنم. من برای چی مرده شوری می کنم؟

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا