نگاره: اگر هنور نتوانستهاید کتاب «اینجا خانه من است» را در کتابفروشیهای شهرتان پیدا کنید کتابفروشیهای آنلاین بهترین راه حل محسوب میشوند.اینجا خانه من است را از فروشگاه اینترنتی ۳۰book خریداری کنیدhttp://30book.com/Book/54338/%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AC%D8%A7-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A2%D9%85%D9%87 06 آذر 1395 ۰ متن کامل »
نگاره: We are just a moment in timeA blink of an eyeA dream for the blindVisions from a dying brainI hope you don't understand -Shroud of False by Anathema 04 آذر 1395 ۰ متن کامل »
نگاره: زمستان در آستانه ایستاده و پاییز دست خداحافظی بلند کرده است. آسمان ابری، بار خود را نهاده و کوه آغوش سپید خود را بر برفِ نورسیده و سفرهی تالاب را پیش پای پرندگان مهاجر گشوده است. تالاب از هماکنون، گوشه چشمی به برف، دعوتنامهی آفتاب را قلم به دست گرفته و تشنگیِ حقابه بر لب آورده است. من ایستادهام اینجا، تنها، گوش به صدای آب رفتن برف و نوحه مراسم تدفینش در دل خاک و نفوذ ریزریزِ آب از میان سنگریزهها و چشم به برفی که از راه نرسیده سپری شدن زمستان را، کابوس و واقعیت زمان را، خیره مانده است: تابستان تمام شده است، پاییز میگذرد، زمستان تمام میشود… 03 آذر 1395 ۰ متن کامل »
نگاره: در دوشنبه های قصه خوانی کتاب آمه همراه ما باشید.مسعود بربر قصه هایی از محمود دولت آبادی و ایتالو کالوینو خواهد خواند.کافه کتاب آمه: بلوار کشاورز، تقاطع خیابان کارگر، پلاک ۳۰۸۰۲۱۶۶۹۳۹۲۴۵ 01 آذر 1395 ۰ متن کامل »
نگاره: یادگار عصر دایناسورها، از لابهلای علفها تا پای پناهگاه انسان گردآورنده و شکارچی خزیده بود، از پای کتیبه اشکانی و هخامنشی دویده بود، به سمت چشمه و بعد آثار دوره ساسانی و اسلامی نگاهی انداخته بود و سرانجام بر دیواره معمای بزرگ باستانی، فرهادتراش، آرام گرفته بودآگامای پولک درشت صخرهای در بیستون! 01 آذر 1395 ۰ متن کامل »
نگاره: وقتی از شیفت روز تعطیل از راه برسی و با چنین بزمی رو به رو شی#آلبالوپلو 30 آبان 1395 ۰ متن کامل »
نگاره: صدای تیغ شمشیرهاشان در دشتها و تپهها و کوهها، طنین انداخته و بیابان و شهر و روستا زیر کوبش سم اسبانشان لرزیده بود. آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند و هزار سال سکوت و خواب و زمستان دشت را فراگرفته بود تا سرانجام یکدیگر را به خواب دیدیم، جوانههای ریز تازه از زیر خاک سر به بیرون کشید و دشت قدم به قدم سبز شد. ابرهای تیره آبستنِ باران بودند و روشنایی ِ باستانی در افق قوام میگرفت. در میانهی دشت، تک درخت کهن به انتظار و تماشا نشسته بود، و خورشید، از دل زمین، برآمد. پلک های ما آرام، به روشنایی ِ افقهای دور، باز شد… 26 آبان 1395 ۰ متن کامل »
نگاره: چشم به راه دیدن روی ماهتان در شبی که بزرگترین ماه قرن در آسمان میدرخشد هستیم.ساعت ۱۸:۰۰ تا ۲۰:۰۰ قصههایی میخوانیم با رنگ و روی ماهکافه کتاب آمه: بلوار کشاورز، تقاطع خیابان کارگر، پلاک ۳۰۸ 23 آبان 1395 ۰ متن کامل »
نگاره: بر تپهها آدمیانی بر هم تلنبار شده بودند، بر دشتها ویرانههای شهرها به جا مانده بود، صدای پرندگان سالها پیش در سکوت فروخفته بود و تمام شب دستساختههای آدمی بر سرش آوار شده بودند. صبح، خورشید، از میان ابرهای آمادهی باران، به سیارهی خاکی سلام میکرد… 23 آبان 1395 ۰ متن کامل »