اگر از آن دست خوانندههایی هستید که در داستان به جستجوی شگفتیهای فرمی و پیچیدگیهای روایی آمدهاید، این کتاب را رها کنید و به سراغ تقریبا هر اثر داستانی دیگری که این روزها در ایران نوشته و منتشر میشود بروید؛ اما اگر داستان جذاب، پرماجرا، خوشخوان و به قول فرنگیها ورقبرگردان* میگردید، این شما و این «شهر شرنگ» نوشتهی امین حسینیون.
در این داستان، با جوانی طرفیم که تازه از زندان آزاد شده و به شغل شریف کارراهبندازی مشغول شده است. زنی به سراغش میآید با سفارش کار: دخترم گم شده، پیدایش کن. راوی اما نمیداند که با پذیرش این سفارش قدم در چه بازی پرخطر، پرماجرا و البته خونینی میگذارد.
شهر شرنگ، همچنین پر است از جملات قصاری از جنس فیلمهای مسعودهای کیمیایی درباره زندگی و رفاقت و مرام و معرفت و عشق و خیانت و پول و … و واقعیت آن است که از نظر داستانی هم کاملا به همان فضا گرایش دارد اما از خوشساختی فیلمهای درجه یک بزنبکش و پرماجرای هالیوودی هم بهره گرفته و استخواندار از آب درآمده است.
به این اضافه کنید چندین مورد بینامتنی با آثار سینمایی و ادبی مهم ایران که البته در حد اشاره و تلمیح است و موجب فراغ خاطر خواننده آشنا به فرهنگ و هنر ایرانی.
ختم کلام، بسیاری از ما تلاش داریم داستانی بنویسیم که همه ساختارها را در هم بشکند، با پیچیدگیهای روایی و فرمی آراسته شده باشد و چیزی را در جهان ادبیات دگرگون کند، بی آن که اصلا بلد باشیم یک داستان کاملا معمولی، خطی، به زبان آدمیزاد، جذاب و در چهارچوبهای اصول مدرسهای داستاننویسی بنویسیم. شهر شرنگ امین حسینیون از همه آن جاهطلبیهای رایج این روزها که گفته شد بیبهره است و بی یک کلمه حرف اضافه داستانی است با روایت خطی، جذاب، پرماجرا و با نثری روان و پرکشش و از آن داستانهاست که باز کردنش با اراده خودتان است و بستنش یا به اراده نویسنده و یا به جبر متابولیسم و فیزیولوژی.
* ورقبرگردان ترجمه بداههام از Page turner است، یعنی داستانی که هی میخواهی دو صفحه دیگر هم بخوانی و ورق بزنی ببینی بعدش چه میشود و … اگر ترجمه بهتری میشناسید ممنون میشوم راهنمایی بفرمایید.