خانه > نگاره > نگاره: کسی از میان سایه سرک نمی‌کشید. نگاهی کنجکاو ِ عبور رهگذری نبود. آفتاب مرده‌ی پاییزی سوار باد شده و رفته بود. هوا نم نمک جان می‌باخت و رخت‌ ها از تک و تا افتاده بودند.سکون به هزار سخن در زبان بود
نگاره:  کسی از میان سایه سرک نمی‌کشید. نگاهی کنجکاو ِ عبور رهگذری نبود. آفتاب مرده‌ی پاییزی سوار باد شده و رفته بود. هوا نم نمک جان می‌باخت و رخت‌ ها از تک و تا افتاده بودند.سکون به هزار سخن در زبان بود

نگاره: کسی از میان سایه سرک نمی‌کشید. نگاهی کنجکاو ِ عبور رهگذری نبود. آفتاب مرده‌ی پاییزی سوار باد شده و رفته بود. هوا نم نمک جان می‌باخت و رخت‌ ها از تک و تا افتاده بودند.سکون به هزار سخن در زبان بود

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا