خانه > رسانه‌نگاری > از من در رسانه‌ها > این صدای زباله است

این صدای زباله است

[singlepic=76,226,168,,right]همهمه گردشگرانی که به کوه‌ های شمال تهران آمده اند، صدای شادی‌ هایشان، خواندن ‌هایشان و نفس زدن ‌هایشان همه جا می ‌آید. از میان این همهمه، صدای سوتی بلند می‌شود. گروهی پنج نفره، گرد چیزی ایستاده اند و در سوتشان می ‌دمند. توجه همه به سمت صدا جلب می ‌شود. روی سینه شان نوشته شده: «این صدای زباله است.»

این زباله ‌ها از کجا می ‌آید؟

تا نزدیکی قله توچال هم که می‌ روی، بطری‌ های پلاستیکی خالی و پاکت ‌های براق تنقلات توی چشم می‌ زند. خانمی ‌با کفش پاشنه بلند در ارتفاع ۳۷۰۰ متری این قله از تله کابین توچال پیاده می‌ شود. ارتفاعی که اغلب برای دیدنش باید کوهنوردی ورزیده باشی و تجهیزات حرفه‌ ای همراهت باشد. اما در کوه‌ های شمال تهران همه مسیرها عمومی ‌است. در مسیرهای عمومی، چشم کوه روها دائم به زباله‌ هاست.

هر کوهستانی به یک پهنه بندی اصولی احتیاج دارد اما در کوهستان‌ های اطراف تهران بافت گردشی، ورزشی، و مسکونی درهم است.‌ «هادی کاشانی»، مدیر مرکز مشارکت های زیست محیطی تهران، می‌گوید: «یکی از مشکلات مردم درکه این است که نیمه شب درب خانه شان را می ‌زنند و می‌ گویند ببخشید، خانمِ من می ‌تواند خانه شما برود دستشویی؟»
به اعتقاد «عباس محمدی»، مدیر بخش دیده بان کوهستان انجمن کوهنوردان ایران نیز، باید برای کوهپیمایی عمومی حدی از ارتفاع را در نظر گرفت که حریم راهپیمایی شهروندان باشد. مثلاً در تهران تا پناهگاه‌ های شیرپلا، کلک چال و پلنگ چال مسیر عمومی است و نباید آن را گسترش داد.

زباله‌ ها را چه کسی جمع کند؟

[singlepic=75,134,180,left]فعالیت نهادهای مردمی برای پاکسازی کوهستان از آغاز دهه ۷۰ شروع شد. افرادی در ابتدای مسیرهای پر تردد می‌ ایستادند و به مردم کیسه‌ هایی می‌دادند که دست کم زباله‌ های خودشان را برگردانند. به گفته یکی از شرکت کنندگان در این برنامه‌ ها، ۶۰ درصد کیسه‌ ها بر می‌ گشت و از هر مسیر حدود ۳ تن زباله جمع آوری می‌ شد. اما تعداد کوه رو‌ها آن قدر زیاد بود که حجم زباله جمع آوری شده در کمتر از بیست و چهار ساعت به مسیر بر می‌ گشت.

پس از یکی دو سال، استقبال مردم هم از این برنامه‌ ها کم شد. یکی از اعضای موسس جمعیت داوطلبان سبز ایران می‌گوید: «گاهی پیش می ‌آمد کسی کیسه زباله را می‌ گرفت و پایش را در کیسه می‌ کرد و می‌ گفت من زباله ام و من را جمع کنید. یا مثلاً کسی که یک ضبط چهار پنج کیلویی را با خودش بالا می ‌برد، می‌ گفت چه انتظاری است که من برای شما آشغال‌ ها را جمع کنم؟»

سه جوان سرخوش که کنار رودخانه دربند نشسته اند، دور و برشان را از ته سیگار و پاکت چیپس و بطری ‌های پلاستیکی پر کرده اند. یکی شان که حال و روز بهتری برای صحبت کردن دارد می‌گوید: «این ‌ها را همین جا ول می ‌کنیم. هفته‌ ای یک بار می ‌آییم که خوش بگذرانیم. آشغال ارزشی ندارد که با خودمان تا پایین بکشیم. این همه در طبیعت آشغال می‌ ریزند چرا ما نریزیم. آن هایی که نگران طبیعت باشند، آشغال ‌ها را جمع می‌ کنند.»

سنگ نوردی که از بند یخچال باز می‌ گردد، می‌ گوید که یک بار زوجی را دیده که کنار رودخانه درکه‌ که فاضلاب از آن پایین می ‌آمده، جوجه کبابشان را می‌ شستند و وسط همان زباله ‌ها آماده اش می ‌کردند. او می ‌گوید: «این یعنی زباله ‌ها دیگر دیده نمی ‌شود.»

از اوائل دهه هشتاد، جمعیت داوطلبان سبز نیز که با این نظر موافق بودند، یک بازی طراحی کردند. در ایستگاه اول از کوه روها می‌ خواستند تا کانون ‌های آلاینده در طول مسیر بازی را روی کروکی علامت بزنند. مرحله به مرحله بازیکنان غربال می‌ شدند و در پایان بازیکنانی بودند که در کروکی، کانون‌ های آلاینده، انواع زباله و عوامل تولید آن را مشخص کرده بودند و راهکارشان را ارائه کرده بودند. یکی از اعضای هیئت موسس این جمعیت می‌ گوید: «هدف این بود که کوه روها، کانون ‌های آلاینده را ببینند چرا که دیگر احساس می ‌کردیم مردم اصلاً زباله را نمی ‌بینند.»

ایده سوت بلبلی هم از همین جا پیدا شد. داوطلبان، پلاکاردهایی را در گردن می انداختند که از رو به رو و پشتشان قابل رویت بود و روی آن نوشته شده بود: «این صدای زباله است» و هرجا به توده ‌ای از زباله می ‌رسیدند، پنج شش نفری سوت می ‌زدند. یکی از این داوطلبان می ‌گوید: «مردم میخکوب می‌ شدند و سپس پلاکاردهایمان را می‌ خواندند. بعضی تشویق و بعضی مسخره می ‌کردند اما نتیجه این بود که زباله ‌ها را می ‌دیدند.»

متولی کوهستان کیست؟

[singlepic=73,168,224,left]دو قاطری که باری سنگین بر پشت می ‌کشند و سنگ ‌ها را آهسته آهسته بالا می ‌روند، جلوی قهوه خانه ‌ای می‌ ایستند. مدیر این قهوه خانه می‌ گوید: «همان سطلِ تر و تمیزی که دم مغازه می ‌گذاشتیم و مردم هم خیلی شیک آشغالشان را در آن می‌ ریختند، آخر شب پشت مغازه در رودخانه خالی می ‌شد. نمی ‌شد همانقدر که برای آوردن مواد غذایی به این جا هزینه می‌ کنیم، برای برگرداندن آشغال ‌ها هم هزینه کنیم.»

نامه ‌های اخطار قرمزی آماده شد که در آن نوشته شده‌ بود: «قهوه ‌خانه ‌دار محترم، قهوه‌ خانه شما به عنوان یک کانون آلاینده شناخته شده‌ است، لطفاً زباله ‌های خود را برگردانید.»

این نامه‌ های قرمز به کوه روها داده می ‌شد تا اگر قهوه‌ خانه‌ ای دیدند که زباله ریزی دارد، نامه اخطار را به قهوه‌ خانه‌ دار بدهند. به این ترتیب قهوه‌ خانه‌ ها با یک سری کوه روی بی‌تفاوت که در طول روز از کنارشان رد می ‌شدند مواجه نبودند و گاهی روزانه بیست سی اخطار می ‌گرفتند.

هادی کاشانی می‌ گوید: «مشکل اساسی این بود که این اخطارها متولی نداشت. شهرداری مسئولیت جمع آوری زباله‌ ها را برعهده نداشت، هیئت‌ های کوهنوردی برعهده نداشتند، بهداشت شمیرانات در کوهستان وظیفه ‌ای نداشت و منابع طبیعی این کار را وظیفه خود نمی‌دانست. پس چه کسی متولی اخطار به قهوه خانه ‌ها بود؟ این شد که طومارهایی آماده کردیم که درآن از این دستگاه‌ ها خواسته می‌ شد تا در این باره چاره ‌ای بیندیشند و یکی متولی این کار شود.» سرانجام یک سال پیش، شهرداری منطقه یک تهران، ناحیه ویژه کوهستان را دائر کرد و کارگرانی را برای پاکسازی مسیرهای اصلی به کارگرفت.

کوه در دستان شهرداری تهران

[singlepic=77,168,224,,right]عضو موسس جمعیت داوطلبان سبز ایران می‌گوید: «شهرداری که وظیفه جمع آوری زباله‌ های کوهستان را بر عهده گرفت، حریم تعیین کرد. در کوهستان سطل گذاشت و پیمانکاری برای جمع آوری زباله مسیرهای اصلی گرفت. اما در شهر هم نظارت بر این کار آسان نبود چه برسد به کوه. پیمانکار پشت تخته سنگ‌ ها یا جاهایی با شیب زیاد، گونی ‌ها را توده می‌ کرد و آتش می‌ زد چرا که برایش صرف نمی ‌کرد که قاطر بگیرد و این ‌ها را پایین بیاورد. همان سطل ‌های زباله هم شد کانون آلودگی.»

ناحیه ویژه کوهستان شهرداری منطقه یک، با امتناع از دادن شماره تماس پیمانکاران، خود پاسخ می‌ دهد: «از یک سال گذشته که ناحیه ویژه کوهستان متولی این کار شده، بعید است کسی چنین مناظری دیده باشد. تفاوت در مسیرهای کوهستانی نسبت به سال ‌های گذشته، الان دیگر کاملاً محسوس است و این را رسانه ‌ها هم اعلام کرده اند.»

عباس محمدی، دیده ‌بان کوهستان، درباره سطل ‌های زباله می‌ گوید: «در مسیرهای عمومی ‌با وجود سرویس ‌های جمع آوری، سطل قابل قبول است اما توصیه من این است که باید حتماً زباله ‌ها را برگرداند، چون با این که زباله ‌ها هفته‌ ای دو سه بار توسط پیمانکار جمع آوری می ‌شود، اما همیشه کنار این سطل‌ ها کوهی از زباله هست. ضمناً نباید مردم عادت کنند که مثلاً در جنگل، ساحل، بیابان یا ارتفاعات بیش از ۲۵۰۰ هم، این سطل‌ ها که چهره طبیعت را عوض می ‌کنند، دم دستشان باشد. معمولاً وزن پسماندها معادل یک دهم وزن قوطی یا بطری پری که برده ایم است و می ‌توانیم به سادگی هر چیزی را همان طور که به طبیعت می ‌بریم، برگردانیم.»

به اعتقاد او، سوزاندن زباله ‌ها موجب از بین رفتن دانه‌ها، بذرها و باکتری ‌های مفید زیست ‌محیطی می‌ شود. لکه‌ های سیاه زشتی هم به ‌جای ‌می ‌گذارد که در مناطق توریستی چهره طبیعت را کاملاً دگرگون و گردشگران حرفه‌ ای را از طبیعت دلزده می ‌کند.

کوهنوردی؛ شاید جایی دیگر

کوهنوردان حرفه‌ای نیز، دلزدگی از کوه‌ های شمال تهران را تایید می ‌کنند و عوامل اصلی این دلزدگی را تغییر چهره طبیعی مناطق کوهنوردی حرفه‌ ای، حضور مداوم گردشگران در این مناطق و زباله ریزی مدامشان می ‌دانند. یکی از اعضای گروه کوهنوردی نمونه می ‌گوید: «کوه روهای حرفه‌ ای دیگر به مسیرهای اصلی نمی‌ روند. از ساعت هفت و نیم صبح به بعد، کوه روهای حرفه ‌ای را فقط ممکن است در حال پایین آمدن از کوه ببینید. برنامه ‌های خود ما هم اغلب در مناطقی است که از تهران فاصله بسیار دارند. الان دیگر برای پاکسازی هم زیاد به کوه ‌های اطراف تهران نمی‌ رویم.»

[singlepic=74,336,252,left]

۳ نظر

  1. دوست خوبم وبلاگ بسیار جالبی است فقط نتوانستم مشترک شوم

  2. سلام. از مطلبتون خیلی خوشم آمد. سوالی داشتم. می خواهم عضو داوطلبانه در جمع آوری گروهی زباله در کوهستان باشم. لطفا راهنمایی بفرمایید.

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا