خانه > ایران زمین > سوم تیرماه در تهران فرمانداری نظامی برپاگردید. لیاخوف بنیاد مشروطه را برانداخته بود

سوم تیرماه در تهران فرمانداری نظامی برپاگردید. لیاخوف بنیاد مشروطه را برانداخته بود

“چون آگاهی از این نافیروزی به لیاخوف رسید، فرمان داد دسته های دیگر قزاق که ۲۵۰ سواره و ۲۵ پیاده و ۴ توپ می بود، آهنگ مجلس کردند و در ساعت ۷ بود که این ها به جلو مجلس رسیدند. هم در زمان خود لیاخوف (به گفته براون با شش تن از سرکردگان روس با درشکه) به آن جا آمدند و لیاخوف میدان بهارستان و آن پیرامون ها را بازدید و به دستور او از چهار توپ یکی را در خیابان دروازه دولت، دیگری را در خیابان روبروی آن و سوم و چهارم را در خیابان شاه آباد نهادند و دهانه همه توپ ها را بسوی مجلس گردانیدند، و گرداگرد هر توپی دسته قزاق، از سواره و  پیاده جا دادند. پس از این کارها لیاخف (بدرشکه نشسته) بازگردید که بباغشاه رود و بشاه آگاهی برد.” […] یک فوج سربازان سیلاخوری همراه قزاقان می بودند که لیاخوف آن ها را بنگهداری درهای شرقی مسجد و مجلس و آن پیرامون ها گمارد.

[…] مامانتوف می گوید: “گمان ایستادگی نمی رفت و از اینرو به قزاقان دستور تیراندازی داده نشده بود.”
[…] قزاقان و سربازان نمیگذاردند کسی از مجلس بیرون رود. سپس سختگیری را بیشتر گردانیده کسی را بدرون هم راه نمی دادند ولی تا این هنگام کسانیکه آمدن می خواستند آمده بودند و ما از آنان نامهای بهبهانی و طباطبایی و حاجی امامجمعه خویی و حاجی میرزا ابراهیم آقا و مستشارالدوله و میرزا محمد صادق طباطبایی حکیم الملک را می شناسیم.[…] از آنسوی یکدسته از سران آزادی از جهانگیرخان و ملک المتکلمین و[…] خود درآنجا می بودند. با آن که بیشتر نمایندگان بیغیرتی نموده امروز به مجلس نیامدند باز در آنجا انبوهی می بود در بیرون نیز مردم هواخواهی بمجلس می نمودند و دسته هایی برای آمدن بمجلس آماده می شدند.
[…] از آن سوی لیاخوف […] چون چگونگی را دید فرمان داد همه توپها از چپ و راست گلوله افشانی کنند و کسانی را بباغشاه دوانید تا توپهای دیگری نیز بیاورند.
[…] بدین سان جنگ میرفت و در همان هنگام توپهای دیگر همچنان مجلس را بمباران می کردند و هرگونه ویرانی پدید می آوردند. نیمساعت به نیمروز جنگ بیکباره پایان پذیرفت.
[…] مامانتوف می گوید:”در میدان جلو مجلس نزدیک بیست لاشه اسب افتاده بود. دریای خون موج می زد و هنوز بزمین فرو نرفته بود. […] یک مرده پهلوی قراولخانه افتاده، و از گیجگاه شکسته آن خون سرخ و سیاهی روان بود.
خانه هایی که نگهداران مجلس از آنها تیرانداخته بودند پرده غم انگیزی را نشان می داد. پاره دیوارها افتاده و پاره ای شکاف برداشته بود، یک شیشه در پنجره ها دیده نمی شد. درها از جا کنده شده پشت بامها از تکه های گلوله های سوزان و افشان سوراخ سوراخ شده بود.”
[…] لیاخوف چون فیروز درآمده بنیاد مشروطه را برانداخته بود رشته همه کارها در دست او می بود. روز چهارشنبه سوم تیرماه در تهران فرمانداری نظامی برپاگردید. آگهی در این باره […] با دست لیاخوف نوشته شده و بچاپخانه رفته بود و امروز در شهر پراکنده گردید.
“مردم نمی بایست در خیابانها در یکجایی گرد آیند. اگر کسانی نافرمانی نمودندی سپاهیان بایستی با شلیک تفنگ پراکنده شان گردانند. […] آنانکه با سپاهیان ستیزیدندی سپاهیان یارستندی آنانرا بزنند.”
همه نشانه های مشروطه از میان برخاسته، نه روزنامه ای، نه انجمنی، نه گفتاری ولی کارها بسامان و آرامش پدیدار می بود. امروز جارکشیدند که بازارها باز شود، و بازاریان از ترس فرمان بردند و بازارها را باز کردند.

 

-تاریخ مشروطه ایران، جلد  دوم

یک نظر

  1. سلام

    جالب که تاریخ دوباره تکرار می شه.اما جال تر از اون برای من اینه که خیلی ها رو می بینم که این روزها و پس از فرو نشستن موقت اعتراضات اولیه به خواندن تاریخ (بازخوانی خاطرات جمعی) رو کرده اند و از آن می نویسند

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا