خانه > رسانه‌نگاری > از من در رسانه‌ها > دستور قطع درختان دیرزی

دستور قطع درختان دیرزی

خبر تکان دهنده زیر را به لطف دوستانی که پیوند نوشته زیر را برایم فرستاده بودند خواندم. نمی دانم چه می توان گفت. هنوز چندان نگذشته از زمانی که با امین عزیز هزار کیلومتر سفر رفتیم برای دیدن یکی از این درختان.
خود بخوانید:

۱- قطع درختان کهنسال گیلان به بهانه‌ی مبارزه با خرافات!
محمد درویش
شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۷
پایگاه آگاهی رسانی محیط زیست ایران (زیستا): وقتی مصطفی خوشنویس (مجری طرح ملّی شناسایی و حفاظت از درختان کهنسال ایران)، این خبر را به من داد، نتوانستم باور کنم. با انوشیروان شیروانی، در گروه جنگل دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران تماس گرفتم، ایشان نیز با نگرانی این خبر را تأیید کردند و گفتند صبح امروز از شبکه خبر سیما پخش شده است. دکتر شیروانی گفت: به هر جا که می‌توانستم خبر داده‌ام، از مسئولین ذیربط در سازمان حفاظت محیط زیست تا سازمان جنگل‌ها و مراتع و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری. تا بلکه بتوان از گسترش این فاجعه‌ی حیرت‌انگیز به دیگر استان‌های کشور جلوگیری کرد. به سایت شبکه‌ی خبر رفتم و در اینترنت جستجو کردم، اما لینک مربوطه را نیافتم. تا اینکه در بخش خبری ۲۰:۳۰ شبکه دوّم سیما مجدداً خبر پخش شد، آن هم به عنوان اقدامی شایان تقدیر و مثبت از سوی مسئولین اداره کل اوقاف و امور خیریه استان گیلان و برای مقابله با ترویج خرافه‌پرستی و سرانجام لینک خبر را هم در پایگاه اطلاعاتی باشگاه خبرنگاران جوان یافتم.
یاد ناصرالدین شاه آکتور سینما، اثر جاودانه‌ی محسن مخملباف افتادم … در سکانسی ماندگار از این اثر هنری، وقتی که شاه درمی‌‌یابد که سینماتوگراف بدون اجازه‌ی او وارد اندرونی شده و اینک چهره‌ی سوگلی حرمسرا بر روی حلقه‌های فیلم به ثبت رسیده است؛ با خشم فراوان دستوری تاریخی صادر می‌کند که اوج بلاهت و حماقت یک پادشاه را در طول تاریخ نشان می‌دهد! او فرمان می‌دهد تا گردن برادران لومیر (مخترع دوربین فیلم‌برداری) را از بدن جدا کنند! درصورتی که اگر تخلفی هم صورت گرفته، این تخلف متوجه دوربین فیلم‌برداری – و طبیعتاً مخترع آن – نیست، بلکه متوجه فردی است که پشت آن دوربین قرار داشته است!
و متأسفانه این قصه‌ی مضحک و شرم‌آور تاکنون بارها در این آب و خاک اتفاق افتاده و تکرار شده است! کافی است به تاریخ معاصر ایران نگاهی بیاندازیم و ببینیم که چگونه وقتی برای نخستین بار، وسایلی چون رادیو، تلویزیون و ویدئو وارد کشور شد و یا نخستین کلاس‌های درس به شیوه‌ی نوین برای کودکان این آب و خاک سامان می‌گرفت و قرار بر آن شده بود تا مکتب‌خانه‌ها جای خود را به دبستان و دبیرستان‌های مدرن و امروزی بدهند، برخی از متحجرین با حربه‌ی دفاع از دین و فرهنگ ملّی، چگونه با آنها به مقابله برخواستند، کلاس‌های درس را به آتش کشیدند و کتاب‌سوزان راه انداختند و فرمان تحریم و قدغن بودن استفاده از رادیو و تلویزیون و ویدئو و را صادر کردند! همان نگاهی که متأسفانه هنوز هم رگه‌هایی پرنفوذ از آن را می‌توان در برخورد بدبینانه ی رسمی به اینترنت و ماهواره مشاهده کرد!
در صورتی که رادیو، تلویزیون، ویدئو، ماهواره و نظایر آن، ابزارهایی هستند که چنانچه خردمندانه و سزاوارانه مورد استفاده قرار گیرند، نه‌تنها خطری برای پایداری هیچ مردم و ملتی ندارند، که در شمار ارزان‌ترین و کارآمدترین روش‌های ارتقاء دانستگی عمومی جامعه نیز به شمار می‌آیند.
امّا در این مورد خاص، یعنی قطع دیرینه‌ترین و ارزشمندترین درختان گیلان، به جرم مقدس برشمردن آنها از سوی مردم، ژرفای افسوس، غم و حیرت نگارنده به مراتب بیشتر و عمیق‌تر است!
ایران‌زمین در قلمرویی از کره‌ی خاک گسترده شده که حدود ۹۰ درصد آن، متعلق به زیست‌اقلیم‌های خشک (Dry Lands) است؛ ما در کشوری زندگی می‌کنیم که مساحت رویشگاه‌های جنگلی آن به زحمت از مرز ۷ درصد خاک آن تجاوز می‌کند. کافی است بدانیم مطابق یکی از آخرین تقسیم بندی‌های فائو که در اجلاس کبک کانادا در سال ۲۰۰۳ ارایه شد، ایران کماکان به همراه ۵۳ کشور دیگر در شمار ممالکی قرار دارد که کمتر از ۱۰ درصد از خاک آنها را جنگل در بر گرفته است که اصطلاحاً به آنها کشورهای با پوشش کم جنگل (LFCCS) یا ” Low Forest Cover Countries ” گفته میشود؛ کشورهایی که با ۶/۱۳۵ میلیون هکتار جنگل (اندکی بیش از یک سوّم مساحت جنگل‌های برزیل)، فقط حدود ۳ درصد از مجموع گستره‌ی جنگل‌های جهان را در اختیار دارند.
می‌بینید؟! ما در کشوری زندگی می‌کنیم که باید قدر پوشش درختی خود را بیش از هر کشور و مردم دیگری بدانیم؛ واقعیتی که ریشه در فرهنگ و سنن دیرینه‌ی این آب و خاک مقدس هم دارد و حتا پدران زرتشتی ما بیشترین توصیه‌ی ممکن را برای پاسداری از درخت و مواهب طبیعی سرزمین گوشزد کرده‌اند. حتا پیامبر اسلام (ص) در کلامی ماندگار، صراحتاً فرموده‌اند که شکستن شاخه‌ی یک درخت، همان قدر گناه دارد که شکستن بال فرشتگان و ملائک پروردگار عالم.
پس چگونه است که این گونه جاهلانه به قتل ارزشمندترین پایه‌های دیرینه‌ی مرغوب‌ترین گونه‌های جنگلی خود در گیلان، اقدام کرده و با افتخار اعلام می‌کنیم: تاکنون «۴۰ اصله درخت قدیمی مقدس‌نما در گیلان شناسایی شده که این درختان قطع و چوب آن در امور خیریه استفاده می‌شود.» آیا به جای قطع تنه‌های این درخت‌های بی‌گناه بهتر نیست و نبود که با ریشه‌های خرافه‌پرستی و دلایل تمایل مردم به این باورهای افیونی بپردازیم؟ آیا مردمی که حاجت خود را از درخت طلب می‌کنند، با قطع فیزیکی این درخت، ممکن نیست به سوی درخت، چشمه، کوه و هر چیز زنده و غیر زنده‌ی دیگری تمایل یابند؟ آیا این رویکرد چیزی جز پاک کردن صورت مسأله است؟!
وای بر ما!
جناب حجت الاسلام و المسلمین میرحسینی اشکوری، مدیر کل اوقاف و امور خیریه استان گیلان، روی سخنم با شماست!
اگر می‌خواهید با خرافه‌پرستی به صورتی جدی مبارزه کنید، چرا به ریشه‌ها نمی‌پردازید و رگه‌های این خرافه‌پرستی و ترویج اوهام مذهبی را در ساخت همین برنامه‌ها و سریال‌های مناسبتی سیمای جمهوری اسلامی ایران ره‌گیری نمی‌کنید؟ وقتی اعضای یک کابینه، میثاق‌نامه‌های خود را در چاه می‌اندازند و آن هم نه در یک چاه! بلکه در چاه‌های مردانه و زنانه!! وقتی پیوسته سخن از هاله و نور به میان می‌آورند و برای «او» بر سر سفره‌ی خویش، بشقاب غذایی مجزا کنار می‌گذارند، دیگر چه انتظاری از مردم کوچه و بازار دارید؟ وقتی با افتخار اعلام می‌کنیم که در فلان سفر رییس‌جمهور و در عصر به کارگیری از موبایل و اینترنت و اینترانت، همچنان و در هر سفر آقای احمدی نژاد، چندین کیلو نامه از سوی مردم به ایشان جمع‌آوری می‌شود و چه هزینه‌ها و وقت گرانبهایی را که به هدر نمی‌دهیم تا این نامه‌ها، نوشته، فرستاده و خوانده شوند؛ چگونه است که فقط زورتان به چند درخت بی‌گناه و ناهمتا رسیده است؟ درختانی که – متاسفانه باید بپذیریم – اگر همین باورهای تقدس‌گونه نبود، بی‌شک تاکنون چیزی از آنها باقی نمانده بود!
ای برادران و خواهران مسئول در رسانه‌ی ملّی!
آیا بهتر نبود، وقتی چنین خبری را دریافت می‌کنید، پیش از اعلام یکسویه‌ی آن، با چند کارشناس در این باره گفتگو کرده و سپس به انتشار آن اقدام می‌‌‌کردید؟ یعنی در آن رسانه‌ی بزرگ و میلیاردی، حتا یک نفر هم وجود ندارد تا یک علامت سؤال در برابر انتشار چنین خبری و عواقب خطرناک آن در برابر خود ایجاد کند؟! آن هم در رسانه‌ای که ناظر پخش آن، حواسش است تا مبادا یکی از مهمانان برنامه با حلقه‌ی طلا در انگشت در برابر دوربین ظاهر شود!! آیا خطر صدور و اتشار چنین فرمان‌های نابخردانه‌ای به مراتب بیشتر از نادیده‌انگاشتن خطای مورد اشاره نیست؟!
ما باید دردمان را به که بگوییم؟!
آیا می‌دانید آنچه که کماکان مورد رشک بوم‌شناسان کشورهای اروپایی است، وجود همین چند ده درخت دیرزیستی است که در ایران حضور دارند و زیست می‌کنند؟! آیا می‌دانید این درختان، تاریخ گویای این آب و خاک و اندوخته‌ی ژنتیکی بی‌نظیر طبیعت وطن هستند؟
به قول دوست عزیزم، دکتر محمد متینی‌زاده‌ی عزیز: کافی است، برای لحظه‌ای چشمان‌مان را بربندیم و به همراه این دیرینگان سبزپوش، به دل تاریخ نقب زنیم؛ کیست که باور نکند این آفرینندگان ناهمتا و ارزشمند، در کنار خود چه اندازه شورها و عشق‌ها، جنگ‌ها و صلح‌ها، آتش‌ها و خرمی‌ها، خرابی‌ها و آبادی‌ها، سرماها وگرماها و سیل‌ها و خشکسالی‌ها دیده‌اند؟ آیا تجسم مردان و زنان کوچک و بزرگی که در این صدها و گاه هزاران سال، در کنار آن‌ها آرام گرفته‌اند و رازهای سر به مهر خویش را به این ایستادگان بردبار گفته‌اند، دشوار است؟ و اصلاً چرا نتوان تصور کرد که آن‌ها، همه‌ی بزرگان و مشاهیر ما را دیده‌اند … و همه‌ی امام‌زاده‌ها را‌، بوعلی‌سیناها، حافظ‌ها، فردوسی‌ها و … را خوب می‌شناسند …
اما از آن سو، با وجود تحمل همه‌ی گرماها و سرماهای طاقت‌فرسا، توفان‌ها و زلزله‌ها … چه ماندنی کرده‌اند. با این همه رنج و ایستادگی! فرزندان زیادی را از ریشه و بذر خود جدا و ارزانی‌مان ساختند و در این تقدیم، چه سخاوت و صبری پیشه کردند.
افسوس که قدرشناس نیستیم؛ افسوس که این‌ همه سخاوت و بردباری آنها را در نیافتیم. در گوشه و کنار و جای جای این مرز و بوم، از بلندای البرز و زاگرس تا سواحل بی‌انتهای لوت حضور دارند، امّا اغلب ما آنها را نمی‌بینیم و حرمت نمی‌نهیم. غافل از اینکه چه بسیارند مردمی در جهان که آرزوی داشتن فقط یکی از آن‌ها را دارند.
پس تو را به هر که می‌پرستید، دست از این قساوت و جنایت بی‌بدیل در حق طبیعت وطن و نسل بی‌گناه فردای این آب و خاک بردارید. بس است دیگر، اگر به بهانه‌ی ساخت سد، احداث جاده، توسعه‌ی شهرها و فضاهای صنعتی تاکنون درختان دیرزیست بسیاری را ایستاده به مسلخ فرستاده‌اید، دیگر بس است و حالا به گناه ناباورانه‌ی مقدس بودن، آن چندپایه‌ی دیگر را نابود نسازید.
باور کنید که اگر در هر کشور دیگری، چنین جنایتی در حق ارزشمند‌ترین درختان یک سرزمین رخ داده بود، تمام مسئولینی که مسبب آن بودند، نه‌تنها باید استعفا می‌دادند، بلکه چاره‌ای جز پرداخت خسارت و تحمل زندان نداشتند. نه اینکه این گونه راحت و با افتخار و در رسمی‌ترین و پرنفوذ‌ترین تریبون‌های یک مملکت گزارش بیلان داده و از عملکرد خود دفاع کنند!
به خدا دلم گرفته … دلم از این همه نابخردی و بی‌تفاوتی گرفته و اگر گاه به گاه از شنیدن چنین اخباری، اشک مجالم را می‌برد، فقط برای این است که فلج نشوم … به قول تامارو: «اشک‌هایی که از چشم فرو نمی‌ریزند، در قلب جمع می‌شوند و با گذشت زمان آن را فلج می‌کنند.»
واپسین کلام آن که این کهنسالان راست‌قامت و سبزپوش تاریخ، چیز زیادی از ما نمی‌خواهند، فقط مواظبتی که شایسته‌ی آن‌ها باشد و احترامی درخور برای فرزندان نجیب‌شان. همین.
عزیزشان بداریم …

۲- نوآوری در مبارزه با خرافات ؛ درخت مقدس نما در رضوانشهر قطع شد

شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۷
پایگاه آگاهی رسانی محیط زیست ایران (زیستا): با پیگیری اداره کل اوقاف و امور خیریه گیلان یک اصله درخت مقدس نما در رضوانشهر قطع شد.
به گزارش مهر ، در پی دریافت گزارشهای متعدد درخصوص قائل شدن کرامت برای یک اصله درخت تناور و قدیمی در رضوانشهربه شکل دخیل بستن و نذور و نیاز خواستن، مدیرکل اوقاف و امور خیریه گیلان ضمن بازدید از محل درخت دستور قطع این درخت مقدس نما را صادر و چوب حاصل از آن جهت بهره برداری در امور خیریه استفاده شد.
در خصوص مبارزه با خرافه گرایی یک علم قدیمی ۴۰۰ ساله موسوم به “سیاه علم” که در داخل ضریح بقعه پیر مراد تالش قرار داشت و برای آن نیز از سوی برخی اهالی کرامت قائل شده بودند به دستور مدیرکل اوقاف و امورخیریه استان گیلان جمع آوری شد.
زیستا : این برای اولین بار است که چنین اتفاق عجیبی رخ می دهد و درختی را به بهانه اینکه عده ای از آدمیان برای آن کرامت قائل شده اند قطع می کنند. گزارش ها حاکی از آنست که تا کنون ۴۰ اصله درخت تنومند کهنسال مقدس نما در استان گیلان شناسایی شده اند که قرار است قطع شوند و از چوب آنها برای امور خیریه استفاده شود!

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا