خانه > نوشتار > انديشه > آزادای و انضباط

آزادای و انضباط

بی بی دل مبحثی را در وبلاگ ش آورده که برای پاسخ به ان کتاب ها نوشته شده و سخن ها بر زبان رفته است. خلاصه ی سوال ش را این گونه نقل می کنم:

چه طور می شه هم آزاد بود هم منضبط؟من همیشه خواستم یک متغیر مستقل باشم نه تابع. از هر چه قید و بند است بدم میاد. با این وجود بر این باورم که هر رشد و پیشرفتی در گرو نظم و انضباط قرار دارد.نظم وانضباط هم مستلزم پای بندی به یکسری قید وبندها و حذف آزادیهاست.پس این اجنبی ها چه طور این مشکل را حل کرده اند؟

ژان پل سارتر در کتاب Existentialism and Humanism می نویسد:

Atheistic existentialism, of which I am a representative, declares with greater consistency that if God does not exist there is at least one being whose existence comes before its essence, a being which exists before it can be defined by any conception of it. That being is man or, as Heidegger has it, the human reality. What do we mean by saying that existence precedes essence? We mean that man first of all exists, encounters himself, surges up in the world — and defines himself afterwards. If man as the existentialist sees him is not definable, it is because to begin with he is nothing. He will not be anything until later, and then he will be what he makes of himself.

و به این ترتیب از بنیان فلسفه ی اگزیستانسیالیسم (تقدم وجود بر ماهیت) به این جا می رسد که انسان از پیش تعریف نشده و خود اوست که ماهیت خود را تعریف می کند.در ادامه می نویسد:

Man simply is. Not that he is simply what he conceives himself to be, but he is what he wills, and as he conceives himself after already existing — as he wills to be after that leap towards existence.

و با جمله ی he is what he wills آزادی ی مطلق انسان را بیان می کند. پس انسان آزاد است و با همین آزادی، خود را می سازد.

Not, however, what he may wish to be. For what we usually understand by wishing or willing is a conscious decision taken — much more often than not — after we have made ourselves what we are. I may wish to join a party, to write a book or to marry — but in such a case what is usually called my will is probably a manifestation of a prior and more spontaneous decision. If, however, it is true that existence is prior to essence, man is responsible for what he is. Thus, the first effect of existentialism is that it puts every man in possession of himself as he is, and places the entire responsibility for his existence squarely upon his own shoulders. And, when we say that man is responsible for himself, we do not mean that he is responsible only for his own individuality, but that he is responsible for all men.

جملاتی که در ادامه خواندید تعریف سارتر از آزادی و محدوده ی آن را بیان می کند و به خوبی آن چه مسوولیت می نامم را طرح می کند. و در واقع در همین چند جمله پاسخ سوال بی بی دل را به طور کامل می دهد. آن چه که باعث می شود بگویم در پاسخ کتاب ها لازم است این است که جملات بالا در واقع با حالتی مانیفست گونه بیان شده و دلایل و اثبات این ها و نتایج عملی این سوال، فلسفه ای را می سازد که چیزی بسیار بیش از یک فلسفه است. یک جنبش ادبی ست، یک حالت ذاتی ی برخی انسان ها انگار، یک نوع نگاه است، یک طرز زندگی و حتا یک مکتب است.

نکته ی جالبی را هم حین نوشتن این یادداشت متوجه شدم و آن این که یکی از یاداشت های سال های پیشم (About Existentialism) چند جا استفاده شده که متاسفانه نه تنها اسمی از مولف برده نشده بلکه حتا یک جا عبارت Author: Anonymous را برای آن به کار برده اند! نگاهی به این لینک ها بیاندازید:

در این سایت برای خواندن کامل مقاله ی خودم باید subscribe کرده و وبلغی پرداخت کنم!

http://www.digitaltermpapers.com/view.php?url=/Miscellaneous/existentialism2.shtmlو این سایت که زحمت طراحی ی مجدد وب را به خود نداده و از فرمت سابق صفحه ای که این مقاله را در آن نوشته بودم استفاده کرده است:

http://www.connect.net/ron/exist.htmlباز هم این که چند فونت شکلک تازه به کار برده!

http://www.angelfire.com/ok2/stepinto/Existentialism.html

یک نظر

  1. From the beginning your blog was trash. But now it is great. I hope you gonna keep writing that way.

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا