خانه > نوشتار > زخم عاشقی

زخم عاشقی

نمی دانم کجا بود که در داستانی از نویسنده ای خواندم جوانی ادعا می کرد که زیبا ترین قلب را دارد و به راستی قلبی سالم وزیبا داشت آن چنان که کس نطق بر نیاورد. پیرمردی از آن میان با قلبی زخمی و شیارهای عمیق و تکه هایی نا به جا در آن ، در آمد که قلب من زیبا تر است و ملت به خنده… پس آن گاه پیر به پاسخ درآمد که هر قلبی نشانگر انسانی ست که پیرمرد عشق ش را به او داده و تکه ای از قلب ش را به او بخشیده و در عوض گاهی هیچ و کاهی تکه هایی نا متناسب… این زخم ها گر چه درد آور است اما نشان از عشق انسانی دارد… بماند که جوان به گریه تکه ای از قلب سالم و زیبای خود جدا کرد و در شیاری از قلب پیر گذاشت، اما حالا حکایت ماست.. دوتا زخم در دوتا قلب.. زخم عاشقی… دوتا…

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشود

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

رفتن به بالا