صداهای عجیب و غریب. خاک های پراکنده و … یادته؟ Shit! گیتارهای الکتریک، روی صحنه های سیاه. خواب م می آد. شِرّ… مغزم توی دهان م آمد. شبیه خالی شده ام. شبیه سیفون هایی که انگار نه انگار تخلیه می شوند. بی خیال. همیشه کوانتوم مثل فوّاره خودش را هُل می دهد توی ژل هوا. و لاله های روی تاقچه هم انگار… نه. چشم هام… همه ش برای تو…