گوشت قرمز زیر پوست سفید

خوبی ی صبح های زود این است که تکراری نمی شود. هر روز یک مکاشفه ای دارد. حالا منفی یا مثبت. lol امروز یک دختر خیلی سفید دیدم. نمی دانم چرا هر کار کردم نتوانستم تصور کنم زیر این پوست سفید گوشت قرمز ( از آنهایی که می خوریم مثلاً گوشت گاو ) باشد با آن رنگ جگری ی کبود و آن طعم گرم بی معنی ش. مطمءن بودم سفید است. مثل گوشت مرغ اما خوش مزه تر. امروز کلی هم بحث فلسفی کردم. کماکان صدرا. دارم یک مقاله به اسم Mulla Sadra’ s Theosophy as a model in Islamic Philosophy یا یک همچین چیزی می خوانم از یک دکتر ترکیه ای به اسم Alparsalan Acikgencکه راجع به Existentialsm و اسلام کار می کند. همانی ست که دنبال ش بودم. تقریباً ساعاتم را خوب می گذرانم جز تو عزیزم که نیستی … دی شب به خدا دل م هزار راه رفت. خیلی منتظر بودم. می دانی من سالی دو سه بار بیشتر گریه نمی کنم. ممنون که یادم دادی. آدم را آرام می کند…