«مرزهایی که از آن گذشتی» داستان آدمهایی است که برای رسیدن به بهشت و آزادی از مرزها میگذرند و همچنین داستان آدمی که تلاش میکند فرشته نگهبان یکی از آن مهاجران باشد.
روایت مشترک جمعیت بزرگی از ایرانیان است و خطراتی که به جان خریدهاند و ماجراهایی که پشت سر گذاشتهاند و دردها و خوشیهایی که از سر گذراندهاند و عشقها و نفرتهایی که میانشان شکل گرفته است.
برای نوشتن آن پای حرفهای دوستانی که خطرات مهاجرت غیرقانونی را به جان خریده بودند نشستم و روایت مشترک و اغلب ناشنیده آن جمعیت را دستمایه رمانم کردم.
خط داستانی اصلی «مرزهایی که از آن گذشتی»، پرماجراست و درگیریهای عاطفی شخصیتها با یکدیگر و چند خط معمایی در داستان پیریزی شده که تلاش کردم با نثری ساده آن را ارائه کنم. در کتاب از شگرد روایتهای قاب، تودرتو، و روایتهای موازی استفاده کردم تا داستان چند آدم مختلف که به نحوی زندگیشان به هم گره میخورد را روایت کنم.
یکی از شخصیتها برای دختری که دوست دارد نامههایی مینویسد و طی این نامهها برای اینکه دختر را تحت تأثیر قرار دهد داستانهایی از تاریخ بلعمی، متنهای پهلوی و حتی داستانهای منتسب به دوره ماد گرفته تا قصههای محلی و عاشقانههای مصر باستان را برای او میفرستد.
از میان نقدها:
…آنچه در این رمان محرز است این است که نویسنده روایت را به خوبی میشناسد؛ ویژگیهای ژانر، استفاده از راویها، صحنه، پیرنگ، دیالکتیک زبان و معنا و ابزارهای روایی را هنرمندانه برای عرضه جهان متنش به کار گرفته و عناصر داستانی را برای ساختن صورت و معنای مدنظرش در جای خود نشانده است. گفتمانهای متکثری که از صدای ایرانیان مختلف به عنوان پناهجو در متن وجود دارد آن را به اثری چندصدایی تبدیل کرده است و فضایی چند پرسپکتیوه از شرایط ارائه کرده است.
تسلط نویسندۀ مرزهایی که از آن گذشتی در بهکارگیری پیشمتنهایی نظیر فولکلورها، داستانهای ادبیات کهن و پیوندزدن روایت با اسطورهها ستودنی است؛ به این اثر داستانی عمق میبخشد و آن را از شکل روایتی سهلالهضم خارج میکند و لایههایی را برای کاویدن در اختیار خواننده قرار میدهد…
شاید هر مهاجری که مهاجرت غیرقانونی میکند از سفر مخاطرهآمیزی که جلوی رویش پدیدار خواهد شد، خبردار نیست. اما رمان این نگاه متفاوت را آشکار میکند. نویسنده با محور مهاجرت به داستانهای کهن هم نقب میزند و همه را درهم میتند. محور داستان مهاجرت است و با استفاده از چندنظرگاه، لایههای پنهان شخصیتها را روایت میکند.
اتفاق تکاندهندۀ دروازۀ ورود به این داستان، چنان مهیب و هولناک است که میتواند بر تمام داستان سایه افکنده و حتی در ساحت تکصدایی این قابلیت را دارد که آگاهی و نظر و قضاوت شخصیتها و حتی خواننده را فعال سازد. پرداختن به چنین مفهوم عمیقی (انسانیت فراموششده در شرایط مهاجرت) بهجای پرداختن به موضوع (مهاجرت غیرقانونی) قادر خواهد بود خواننده را نیز وارد متن کرده، از حد همذاتپنداری فراتر برده، از انفعال خارج و آگاهی وی را فعال کند.